چیزی فاانبوییدن. (تاج المصادر بیهقی). همدیگر را بوئیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد) ، نزدیک شدن به یکدیگر. (تاج المصادر بیهقی). نزدیک شدن. تقول: شاممت الرجل،اذا قاربته و دنوت منه و کذا شاممت العدو، ای قاربت منه حتی یترا، ای الفریقان. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، جستن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، نظر کردن. یقال: شامم فلاناً، ای انظر ما عنده. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء)
دستنبویه دستنبو از گیاهان، گوی خوشبوی، خوشبویه (شمامه گونه ای از ساز پارسی است) نوعی از خربزه دستنبو، جمع شماتات، عطردان، گلوله ای به شکل گوی مرکب از خوشبوها که در دست گیرند و بویند. یا شمامه کافور. آفتاب و ماه، روز روشنایی روز
مشاشه در فارسی: سر استخوان، آبکند (غدیر)، ماسه راه سراستخوان نرم که آنرا بتوان جوید، جمع مشاش، زمین سخت که در آن چاهها کنند و پس از آن بندی گذارند که چون چاه برگردد آن زمین سیراب و تر شود و هرگاه یک دول آب از آن برگیرند آبی دیگر بجایش فراهم آید، راهی که در آن خاک و سنگریزه باشد