- مسکوک
- ویژگی فلزی که مانند سکه ضرب شده است مثلاً طلای مسکوک، سکه
معنی مسکوک - جستجوی لغت در جدول جو
- مسکوک
- سکه زده شده پرشیان سکه زده، جمع مسکوکات
- مسکوک ((مَ))
- سکه زده، پول فلزی، جمع مسکوکات
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مسکوکه در فارسی مونث مسکوک پرشیان مونث مسکوک، جمع مسکوکات
گمان انگیز، گمانیک، بدگمان
آنچه دربارۀ آن حرفی زده نمی شود
حک شده، خراشیده، تراشیده شده، ساییده شده
آنکه یا آنچه در مورد آن به گمان بیفتند، مبهم، چیزی که دربارۀ آن شک پیدا شده، آنچه مورد شک باشد
ساییده، خراشیده، خاریده سوده ساییده، خراشیده خاریده، نگینی که بر روی آن کنده باشند
رفته شده، کنده شده راه رفته، سلوک شده، عمل کردن رفته شده رو شیده رو به راه سلوک شده راه یافته
آرمیده، تسلی داده شده، آرام گرفته، سکنی شده
مست می زده
کسی که دچار بیماری سکته شده باشد، خاموش شده
گمان کرده شده در کار، مبهم گمانیک ورو مند شک انگیز چیزی که درباره آن شک کنند گمان کرده شده. توضیح چون لفظ شک مصدر لازم است باید اسم مفعولش با حرف جر (مشکوک فیه) آید اماد در فارسی بدون حرف جرهم استعمال شود. توضیح 2 در تداول فارسی گاه بخطا بجای شاک استعمال گردد: من باین مرد مشکوکم
گسسته جدا کرده شده جدا مانده. مفکوک شدن، جداشدن جدا ماندن: . .} و آن جماعت چون دیده اند که مزاحفات بحور از سوالم مفکوک نمی شود پنداشته اند که همچنانک سوالم بحور را دوایر لازم است مزاحفات را نیز دوایر باید) (المعجم. مد. چا. 66: 1)
ساخته فارسی گویان از لکه پارسی به شیوه تازی لکه دار بد نام (شگفت آن که در فرهنگ فارسی معین آمده: بر ساخته از لکه عربی است) لکه دار، بد نام توضیح بر ساخته از} لکه {عربی است
رفته شده، طی شده
جا داده شده، سکنی داده شده، قابل سکونت، دارای ساکن یا ساکنان
Dubious, Fishy, Dubiously, Questionable, Sketchy, Suspected, Suspicious
duvidoso, de maneira duvidosa, suspeito, questionável
zweifelhaft, verdächtig, fragwürdig, zwielichtig
wątpliwy, wątpliwie, podejrzany
сомнительный , сомнительно , подозрительный , подозрительный
сумнівний , сумнівно , підозрілий
twijfelachtig, dubieus, verdacht
dudoso, de manera dudosa, sospechoso, cuestionable
douteux, de manière douteuse, louche, suspect
dubbio, in modo dubbioso, sospetto, discutibile