جدول جو
جدول جو

معنی مسرود - جستجوی لغت در جدول جو

مسرود
(مَ)
درز دوخته و زره بافته و زره ثقبه دار. (منتهی الارب). و رجوع به مسروده شود
لغت نامه دهخدا
مسرود
(مَ)
دعا و افسون و عزیمت. (از برهان) (انجمن آرا) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مسعود
تصویر مسعود
(پسرانه)
نیکبخت، سعادتمند، مبارک، خجسته، نام پسر سلطان محمد غزنوی، نام شاعر معروف قرن پنجم، مسعود سعد سلمان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مسرور
تصویر مسرور
(دخترانه و پسرانه)
شاد، خوشحال
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مسعود
تصویر مسعود
سعادتمند، نیک بخت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسرور
تصویر مسرور
شاد، شادمان، خوشحال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مطرود
تصویر مطرود
رانده شده، دور کرده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسجود
تصویر مسجود
کسی یا چیزی که بر آن سجده می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسدود
تصویر مسدود
سد شده، بسته شده، استوار شده، بازداشته شده
فرهنگ فارسی عمید
(مَ دَ)
تأنیث مسرود. درع و زره مثقوب و سوراخ شده. (از اقرب الموارد). و رجوع به مسرود شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مسدود
تصویر مسدود
سد شده و بند شده و بسته شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغرود
تصویر مغرود
بربری گشته چتر دیو گونه ای سما روغ گونه ای قارچ (کماه) کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
نگونی انگیز (نگونیا سجده) سجده شده کسی که براو سجده کنند: ای آدم، توآنی که الله تعالی... و ترا در بهشت بنشاند و مسجود فریشتگان کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطرود
تصویر مطرود
رانده، دور کرده شده، مردود شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسرور
تصویر مسرور
خوشوقت، تازه، خرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسعود
تصویر مسعود
نیکبخت شده، میمون و مبارک
فرهنگ لغت هوشیار
آب سرد آب خنک، نان آب زده سرد شده، آب سرد، نان که بر آن آب ریخته باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسروق
تصویر مسروق
دزدیده، سرقت شده، ربوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسروق
تصویر مسروق
((مَ))
دزدیده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسجود
تصویر مسجود
((مَ))
سجده شده، عبادت شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسرور
تصویر مسرور
((مَ))
شادمان، خوشحال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسدود
تصویر مسدود
((مَ))
بسته شده، باز داشته شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسعود
تصویر مسعود
((مَ))
نیکبخت، خجسته، فرخنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مطرود
تصویر مطرود
((مَ))
رانده شده، طرد شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مبرود
تصویر مبرود
((مَ))
سرد شده، آب سرد، نان که بر آن آب ریخته باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مطرود
تصویر مطرود
رانده شده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مسرور
تصویر مسرور
شادمان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مسدود
تصویر مسدود
Clogged
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مسدود
تصویر مسدود
obstruído
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مسدود
تصویر مسدود
verstopft
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مسدود
تصویر مسدود
zatkany
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مسدود
تصویر مسدود
заблокированный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مسدود
تصویر مسدود
заблокований
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مسدود
تصویر مسدود
verstopt
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مسدود
تصویر مسدود
obstruido
دیکشنری فارسی به اسپانیایی