معنی مسجود - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با مسجود
مسجود
- مسجود
- نگونی انگیز (نگونیا سجده) سجده شده کسی که براو سجده کنند: ای آدم، توآنی که الله تعالی... و ترا در بهشت بنشاند و مسجود فریشتگان کرد
فرهنگ لغت هوشیار
مسجود
- مسجود
- سجده شده. عبادت شده. معبود. پرستیده شده. (ناظم الاطباء). سجده گرفته. (مهذب الاسماء) :
مسجود زمین و آسمان است
تخت تو که از مکان نجنبد.
خاقانی.
- مسجود ملائک، آدم ابوالبشر. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
مسعود
- مسعود
- نیکبخت، سعادتمند، مبارک، خجسته، نام پسر سلطان محمد غزنوی، نام شاعر معروف قرن پنجم، مسعود سعد سلمان
فرهنگ نامهای ایرانی