جدول جو
جدول جو

معنی مستصفی - جستجوی لغت در جدول جو

مستصفی
پاکیزه و تصفیه شده
تصویری از مستصفی
تصویر مستصفی
فرهنگ فارسی عمید
مستصفی
پالاینده، بر گزیننده پاکیزه شده صفایافته، برگزیننده وگیرنده کل مال کسی
فرهنگ لغت هوشیار
مستصفی
((مُ تَ فا))
پاکیزه شده، صفا یافته
تصویری از مستصفی
تصویر مستصفی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مستوفی
تصویر مستوفی
تمام و کامل، به طور کامل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستکفی
تصویر مستکفی
آنکه طلب کفایت کند، کفایت خواهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستعفی
تصویر مستعفی
کسی که از کار و خدمتی کناره گیری کند، استعفا کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستشفی
تصویر مستشفی
بیمارستان، جایی که بیماران را پرستاری و معالجه می کنند، مریض خانه، بیمار خانه
شفا خانه، دار الشّفا، مارستان، بیمارسان، هروانه گه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستخفی
تصویر مستخفی
نهان گردنده پوشیده گردنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستعفی
تصویر مستعفی
استعفا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستشفی
تصویر مستشفی
طلب کننده شفا و تندرستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستوفی
تصویر مستوفی
آمارگیر، حق گیرنده
فرهنگ لغت هوشیار
بسنده کار بسنده خواه آنکه طلب کفایت کند تا کاری را بانجام رساند کفایت خواهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستشفی
تصویر مستشفی
((مُ تَ فا))
بیمارستان، شفاخانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستشفی
تصویر مستشفی
((مُ تَ))
شفا جوینده، بهبود خواهنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسترفی
تصویر مسترفی
((مُ تَ))
سست و نرم شونده، فروهشته، سست و نرم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستوفی
تصویر مستوفی
همه را فراگرفته، تمام، کامل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستوفی
تصویر مستوفی
((مُ تَ))
حساب دار، دفتردار خزانه، تمام فراگیرنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستکفی
تصویر مستکفی
((مُ تَ))
آن که طلب کفایت کند، کفایت خواه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستعفی
تصویر مستعفی
((مُ تَ))
طلب عفو کننده، استعفا کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستوفی
تصویر مستوفی
محاسب و متصدی امور مالیاتی یک ناحیه، حسابدار و دفتردار خزانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استصفا
تصویر استصفا
ناب جستن، یکدله خواستن (یکدله دوست بی نفاق و صافی)، پالیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستولی
تصویر مستولی
چیره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مستفیض
تصویر مستفیض
بهره مند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مستدعی
تصویر مستدعی
خواهشمند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مسترخی
تصویر مسترخی
سست و نرم، فروهشته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستقصی
تصویر مستقصی
تحقیق و بررسی کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستلقی
تصویر مستلقی
در حالت به پشت خوابیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستعلی
تصویر مستعلی
بلند، برتر، غلبه کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستغنی
تصویر مستغنی
ثروتمند، توانگر، بی نیاز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستفیض
تصویر مستفیض
کسی که طلب فیض بکند، استفاضه کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستمری
تصویر مستمری
حقوق و مواجب دائمی و همیشگی، ماهیانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستغفر
تصویر مستغفر
کسی که استغفار می کند، آمرزش خواهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستفید
تصویر مستفید
استفاده کننده، فایده گیرنده، بهره مند، کسی که طلب بهره و فایده بکند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستدعی
تصویر مستدعی
کسی که چیزی درخواست می کند، درخواست کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستولی
تصویر مستولی
چیره، مسلط، کسی که بر چیزی کاملاً دست یابد
فرهنگ فارسی عمید