نعت مفعولی از استصفاء. صاف کرده شده. (ناظم الاطباء). خالص کرده شده، پاک شده از وجود و تصرف دشمن. بی منازع. مسخر. رجوع به استصفاء شود: تا نواحی لمغان که معمورترین ممالک او بود مستخلص کرد و مستصفی شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 40). ملک موروث از کدورت و مزاحمت اضداد مستصفی شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 162). خوارزم مأمون را مستخلص و مستصفی شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 162)
نعت فاعلی از استصفاء. آنکه خالص چیزی را گیرد. برگزیننده. (آنندراج). انتخاب کننده و برگزیننده و آنکه بر می گیرد بهترین جزء از چیزی را. (ناظم الاطباء). صفوه و خالص گیرنده و انتخاب کننده. (اقرب الموارد) ، گیرندۀ کل مال کسی. (آنندراج) (اقرب الموارد). آنکه می گیرد و برمیدارد همه را. (ناظم الاطباء). رجوع به استصفاء شود، صفی و دوست خالص برشمرنده کسی را. (اقرب الموارد)