- مسترق
- آنکه به بردگی گرفته شده
معنی مسترق - جستجوی لغت در جدول جو
- مسترق
- دزدیده دزدیده شده دزد گوش گرفتار شده برده گشته
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مسترقه در فارسی مونث مسترق: ترفت تروفتک دزدیده
پارچه ابریشم وزر بفته
ماندگار، برپا شده
خاور شناس
سزاوار، درخور
مکان حرکت، معبر، راه
جدا شونده، پراکنده، جدا
پس گرفته شده، پس داده شده
جای گرفته، قرارگاه، جای قرار گرفتن، مقر
غوطه ورشونده، فرورونده در آب، کسی که سخت سرگرم کاری باشد
درخور، شایسته، سزاوار، لایق، شایگان، خورا، باب، اندرخور، مناسب، ارزانی، سازوار، فرزام، صالح، محقوق، فراخور، شایان، خورند، بابت
کنایه از مسکین
کنایه از مسکین
سوخته شده، آتش گرفته
باد گذر گذرگاه باد گذرنده، باد گذرنده، رونده، بر بافنده دروغ دروغباف
رد کرده شده، پس گرفته شده
سزاوار، لایق، شایسته
خاور شناس
قرار گیرنده و ساکن و متمکن و ثابت شونده در جایی
غوطه ور شده و فرو رفته در آب
پراکنده، جدا گرنده جدا شونده، جدا پراکنده
ویژگی ستاره ای که دچار احتراق شده، آتش گرفته، سوزان، شدید، سخت
کسی که آشنا و دانا به اوضاع و احوال ملل مشرق زمین است، خاورشناس
Established
estabelecido
etabliert
założony
установленный