نعت فاعلی از مصدر استحفاظ. رجوع به استحفاظ شود، یادگیرنده. (منتهی الارب)، حفاظت و نگهداری خواهنده چیزی را. (اقرب الموارد)، حافظ. نگاهبان. نگهبان.پاسبان. (یادداشت مرحوم دهخدا) : (تیول ومواجب همه سالۀ) مستحفظان قلاع بندر و فارس و غیره دو هزار و یک صد و بیست و چهار تومان و هشتهزار و هفتصد دینار و کسری. (تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 94). - مستحفظ زندان، زندان بان. (از لغات فرهنگستان)
نعت فاعلی از مصدر استحفاظ. رجوع به استحفاظ شود، یادگیرنده. (منتهی الارب)، حفاظت و نگهداری خواهنده چیزی را. (اقرب الموارد)، حافظ. نگاهبان. نگهبان.پاسبان. (یادداشت مرحوم دهخدا) : (تیول ومواجب همه سالۀ) مستحفظان قلاع بندر و فارس و غیره دو هزار و یک صد و بیست و چهار تومان و هشتهزار و هفتصد دینار و کسری. (تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 94). - مستحفظ زندان، زندان بان. (از لغات فرهنگستان)
نعت فاعلی از مصدر استحاره. راهی در جانب بیابان که دریافت نشود که تا کجا می کشد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، ابر گران و گرد برگشتۀ بی باد. (منتهی الارب). ابر سنگین و سرگردان که بادی ندارد تا آن را براند. (اقرب الموارد). رجوع به استحاره شود
نعت فاعلی از مصدر استحاره. راهی در جانب بیابان که دریافت نشود که تا کجا می کشد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، ابر گران و گرد برگشتۀ بی باد. (منتهی الارب). ابر سنگین و سرگردان که بادی ندارد تا آن را براند. (اقرب الموارد). رجوع به استحاره شود