معنی مستحضر - لغت نامه دهخدا
معنی مستحضر
- مستحضر
(مُ تَ ضَ) - نعت مفعولی از مصدر استحضار. حاضر کرده شده. (اقرب الموارد). حاضر. آماده یافته شده. حاصل شده. (ناظم الاطباء). رجوع به استحضار شود، آگاه. واقف. مطلع. با خبر. خبردار. (یادداشت مرحوم دهخدا).
- مستحضر بودن، آگاه بودن. اطلاع داشتن.
- مستحضر داشتن، به اطلاع رساندن.
- مستحضر شدن، آگاه شدن.
- مستحضر کردن، آگاهانیدن.
- مستحضر نمودن، به آگاهی رساندن
لغت نامه دهخدا