جدول جو
جدول جو

معنی مستثخن - جستجوی لغت در جدول جو

مستثخن
(مُ تَ خِ)
نعت فاعلی از مصدر استثخان. غلبه کننده. (اقرب الموارد). رجوع به استثخان شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مسترخی
تصویر مسترخی
سست و نرم، فروهشته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستهان
تصویر مستهان
ذلیل، پست و زبون، خوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستعان
تصویر مستعان
کسی که از او استعانت می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستحسن
تصویر مستحسن
نیکو و پسندیده، نیکوشمرده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستعین
تصویر مستعین
کسی که از کسی یاری بخواهد، یاری خواهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستثقل
تصویر مستثقل
سنگین و سست از بیماری، خواب یا علت دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستثنا
تصویر مستثنا
چیزی که از حکم عمومی خارج و برکنار شده باشد، استثناشده، بیرون کرده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستوطن
تصویر مستوطن
جایباش سازنده ساکن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستهان
تصویر مستهان
خوار: در نگاه مردم به چشم مردم ذلیل شده خوار
فرهنگ لغت هوشیار
زشت شمرنده پچل زشت، آک دانسته، پار تاز: دو رگه پارسی تازی عیب گرفته شده، زشت رکیک: و این لفظ اگر مستهجن است باز گفتن بر زبان راند، مرد دورگه که نیمی عرب و نیمی عجم باشد و بزعم عرب چنین کس غیرفصیح بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستسخر
تصویر مستسخر
فسوس کننده، استهزاء کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستعان
تصویر مستعان
آنکه یاری از او خواهند
فرهنگ لغت هوشیار
یاری خواهنده استعانت کننده یاری خواهنده: ای همه هستی که هست از کف تو مستعار نیست نیازی که نیست بر در تو مستعین. (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
نیک افتاده پسندیده خجیر، جمع مستحسنه، نیک افتاده ها پسندیدگان نیکو شمرده شده پسند کرده، پسندیده ستوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستدین
تصویر مستدین
وام گیرنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسترخی
تصویر مسترخی
فرو هشته سست سست ونرم شونده، سست ونرم فروهشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستاذن
تصویر مستاذن
دستور خواهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستامن
تصویر مستامن
زنهار خواهنده اعتمادکننده امین یابنده، زنهارخواهنده جمع مستامنین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستبطن
تصویر مستبطن
نهان دارنده
فرهنگ لغت هوشیار
سنگین، ناتوان سست از خواب یا بیماری سنگین و سست از بیماری خواب بخل و غیره: آنچه شعراء متقدم دراشعار مستثقل خویش آورده اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستثمر
تصویر مستثمر
یابنده ثمر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستثنی
تصویر مستثنی
بیرون کرده و استثنا شده و حکم و قاعده کلی جدا کرده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستثیر
تصویر مستثیر
برانگیزاننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستاخر
تصویر مستاخر
درنگ کننده، سپس مانده پس مانده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستهجن
تصویر مستهجن
((مُ تَ جَ))
زشت و قبیح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستعین
تصویر مستعین
((مُ تَ))
یاری خواهنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستوطن
تصویر مستوطن
((مُ تَ طِ))
ساکن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستهان
تصویر مستهان
((مُ تَ))
ذلیل شده، خوار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسترخی
تصویر مسترخی
((مُ تَ خا))
سست و نرم شونده، سست و نرم، فروهشته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستأمن
تصویر مستأمن
((مُ تَ مِ))
اعتمادکننده، زنهار خواهنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستثقل
تصویر مستثقل
((مُ تَ قَ))
سنگین و سست از بیماری، خواب، بخل و غیره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستثنی
تصویر مستثنی
((مُ تَ نا))
ممتاز شده، جدا شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستحسن
تصویر مستحسن
((مُ تَ سَ))
نیکو، نیکو و پسندیده شمرده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستعان
تصویر مستعان
((مُ تَ))
یاری خواسته شده، کسی که از او استعانت کنند
فرهنگ فارسی معین