- مستبصر
- صاحب بصیرت، دارای فکر و نظر
معنی مستبصر - جستجوی لغت در جدول جو
- مستبصر
- بینا دل بینشور تیز بین بینادل شونده صاحب بصیرت جمع مستبصرین
- مستبصر ((مُ تَ ص))
- صاحب بصیرت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع مستبصر، بینا دلان بینشوران تیزبینان جمع مستبصر درحالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده را نکنند)
کسی که یاری و نصرت بخواهد، یاری خواهنده
شادشونده از خبر خوش، شادمان، بشارت دهنده
باد سار بد دماغ، گردنکش، خود خواه
مژده یافت گشاده روی دلخوش شاد شونده از خبرهای خوش، شادمان
یاری دهنده، پیروزی دهنده، نام یکی از فرمانروایان اسماعیلی در مسر پیروزی خواه، یاریخواه یاری خواهنده نصرت جوینده، جمع مستنصرین
نیک نگرنده شناسا بصیر و دانا دقیق جمع متبصرین
طلب بصیرت کردن، بینا دل شدن، صاحب بصیرت، بینا شدن
تحقیق و بررسی کننده
گرد و دایره مانند، مدور
روی گرداننده، پشت کننده
دور، بعید، دوراز آنتظار
به عاریت خواهنده، عاریت گیرنده
زنهارخواهنده، پناه برنده، پناهنده
کسی که استغفار می کند، آمرزش خواهنده
کسی که با دیگری مشورت کند، مشورت کننده
بینوا، بیچاره، ازبیخ برکنده، ریشه کن شده
کسی که خبری را جویا شود، خبرگیر، جویای خبر
چیزی که عاریه گرفته شده، به عاریت خواسته شده
رایزن، کسی که با او مشورت می کنند، طرف مشورت
کسی که خانه، دکان یا چیز دیگر را اجاره کند، اجاره کننده، اجاره دار، اجاره نشین
آنکه به کسی یا چیزی پشت گرمی پیدا کرده، پشت گرم، دل گرم
جمع مسبار، زخم کاوها گمانه ها
پناه جوینده و زنهار خواهنده
سلاکیده سلاک شده (سلاک اجاره) زنهار خواسته اجاره شده، امان خواسته
برانگیزاننده
یابنده ثمر
شوهر کننده