- مساوا
- مساوات: آزار مگیر از کس بر خیره و مازار کس را مگر از روی مکافات ومساوا. (ناصر خسرو)
معنی مساوا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
برابری
با هم برابر بودن، برابری
مساوا و مساوات در فارسی: همتاکی هاوندی برابری زیوارگی سر به سری، برابری واژه با مانک
برابری، همواری و برابری، معادله
برابر، پایاپای، یکسان
درمان
آنچه به غیر خدا باشد
هم ارزش، برابر، هم اندازه
درمان کردن، دوا کردن، معالجه کردن، برای مثال فکر بهبود خود ای دل ز دری دیگر کن / درد عاشق نشود به به مداوای حکیم (حافظ - ۷۳۶)
جز آن، بغیر آن
درمان کردن، چاره، علاج
بدیها برابر، هموار، معادل، متوازی، همتا
بد بودن ها، زشت بودن ها، بدحالی ها، جمع واژۀ مساءة و مسائت
جایگاه، مسکن، پناهگاه
جای بودن، مسکن خانه، جایگاه، مقام، جای اقامت و مکان سکونت رسم الخطی در فارسی برای ماوی
یکسان بالسویه یکسان مساوی: (چهار تومان فی ما بین ناظر ومستوفی و صاحب جمع و مشرف بالمساوات قسمت میشود)
آمایش برابری