- مسافهت
- دشنام دادن کسی را، نادانی نمودن، اسراف کردن در نوشیدن شراب
معنی مسافهت - جستجوی لغت در جدول جو
- مسافهت ((مُ فَ هَ))
- دشنام دادم، نادانی کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رهسپاری
از شهری به شهر دیگر رفتن، سفر کردن
جمع واژۀ مسافت، فاصلۀ بین دو مکان
به یکدیگر ضربه و لطمه زدن، همدیگر را طرد کردن یا کشتن
مسافهه و مسافهت در فارسی: میگساری، دشنامگویی، نادانی دشنام دادن کسی را، نادانی نمودن، اسراف کردن در نوشیدن شراب
کتک زدن، کتک کاری مضاربه: ... و جنگ و مدافعت و کینه کشی ومسافعت از میانه برداشته و همه فرمان پادشاه را مطوع و منقاد گشته
از شهر یا کشوری بشهر و کشور دیگر رفتن سفر کردن
زنا کردن، زنا
جمع مسافه، دوری ها جمع مسافت
گفتگو کردن با یکدیگر بروبرو سخن گفتن، روبروشدن، گفتگوی روبا روی. یابه مشافهه. روباروی سخن گفتن: متظمان بی حجابی بمشافهه گفتندی و شنودندی
دشنام دادن
مسافت در فارسی: دروی
بعد و دوری و فاصله، دوری راه
فاصلۀ بین دو مکان
برابری
کمک همیاری
بخشودگی
توابع یک شهر یا ناحیه
با هم برابر بودن، برابری
با نرمی و آسانی رفتار کردن
حفظ کردن از آسیب، نگه داری کردن
اهمال، کوتاهی، گذشت، ملاحظه کردن
یکدیگر را یاری دادن، معاونت کردن
شبیه هم بودن مانند هم شدن، همانندی
با هم گفتگو کردن، رو به رو سخن گفتن
شب را با هم بیدار بودن، شب زنده داری
هم زانو نشستن، کنایه از همنشینی کردن
شتاب کردن، شتافتن، بر یکدیگر پیشی گرفتن
بر یکدیگر جستن، با یکدیگر جست و خیز کردن