دشنام دادن کسی را. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، نادانی نمودن. (منتهی الارب). مجاهله، نشستن نزدیک خم و دن و شراب خوردن ساعت بعد ساعت، اسراف نمودن درخوردن شراب و بدون اندازه خوردن آن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، لازم گرفتن ناقه راه را به سیر سخت. (منتهی الارب). راندن. (اقرب الموارد)
مشافهه و مشافهت در فارسی رو به رویی روبه رو شدن، رو به رو سخن گفتن، نزدیک گردانیدن گفتگو کردن با یکدیگر بروبرو سخن گفتن، روبروشدن، گفتگوی روبا روی. یابه مشافهه. روباروی سخن گفتن: متظمان بی حجابی بمشافهه گفتندی و شنودندی