جدول جو
جدول جو

معنی مز - جستجوی لغت در جدول جو

مز
چشیدن، مکیدن، مزیدن
تصویری از مز
تصویر مز
فرهنگ فارسی عمید
مز
آنچه طعمش بین ترش و شیرین باشد، ترش و شیرین، میخوش
تصویری از مز
تصویر مز
فرهنگ فارسی عمید
مز(مِزز)
افزونی. فضل و فزونی. یقال: له مز علیک، أی فضل، مر او راست فضل و فزونی بر تو. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، اندازه و مقدار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مز(مُزز)
ترش و شیرین. آنچه که طعمش بین ترش و شیرین باشد. میخوش مزه. (منتهی الارب) (برهان). ملس. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). لب ترش. دومزه. (لغت محلی شوشتر خطی ذیل دومزه). رجوع به ملس شود: و انار ترش و شیرین که آن را به تازی المز گویند در علاج جگر به کار آمده است. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) ، شراب که طعم آن لذیذ باشد. (از اقرب الموارد). می ترش و شیرین. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
مز(مَزز)
صعب و سخت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مز(مَ)
دهی است از دهستان خنج بخش مرکزی شهرستان لار، در 90 هزارگزی غرب لنگه و دامنه کوه گوگردی، درمنطقۀ گرمسیر واقع و دارای 298 تن سکنه است. آبش از قنات و چاه محصولش غلات و پنبه، شغل مردمش زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
مز(شَ دَ رَ)
مکیدن. (تاج المصادر) (منتهی الارب) (دهار) (ناظم الاطباء). مکیدن چیزی را، یقال مزه مزاً، مکید آن را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مزیدن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
مز
پارسی تازی گشته مز مزیدن میخوش چاشنی دار ملس ترش و شیرین آنچه که طعمش بین ترش و شیرین باشد میخوش
فرهنگ لغت هوشیار
مز((مَ زّ))
مکیدن چیزی را
تصویری از مز
تصویر مز
فرهنگ فارسی معین
مز
مزد اجرت
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مزدا
تصویر مزدا
(پسرانه)
در ادیان ایرانی، خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مزدک
تصویر مزدک
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام مردی خردمند و آورنده آیین مزدکی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مزله
تصویر مزله
جای لغزیدن، لغزشگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مزهر
تصویر مزهر
از آلات موسیقی، عود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مزقان
تصویر مزقان
موسیقی، ساز موسیقی، در امور نظامی دسته ای از سازهای مختلف موسیقی که در نظام با هم نواخته می شد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مزی
تصویر مزی
دارای برتری و مزیت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مزیح
تصویر مزیح
شوخی، مزاح، گستاخی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مزلزل
تصویر مزلزل
ترسانده شده، لرزیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مزدبگیر
تصویر مزدبگیر
حقوق بگیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مزایا
تصویر مزایا
برتری ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مزاح
تصویر مزاح
شوخی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مزاحم
تصویر مزاحم
دست و پا گیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مزاحم شدن
تصویر مزاحم شدن
دردسر دادن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مزاحمت
تصویر مزاحمت
دست و پا گیری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مزخرف
تصویر مزخرف
لیچار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مزایده
تصویر مزایده
هم افزایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مزرعه
تصویر مزرعه
کشتزار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مزیت
تصویر مزیت
برتری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مزین
تصویر مزین
آراسته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مزد بگیر
تصویر مزد بگیر
اجیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مزدور
تصویر مزدور
اجیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مزگت
تصویر مزگت
مسجد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مزه
تصویر مزه
طعم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مزار
تصویر مزار
قبر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مزد
تصویر مزد
اجرت
فرهنگ واژه فارسی سره