تفال، فال نیک، برای مثال لب بخت پیروز را خنده ای / مرا نیز مروای فرخنده ای (عنصری - ۳۶۲) مروای نیک: در موسیقی از الحان سی گانۀ باربد، برای مثال چو بر مروای نیک انداختی فال / همه نیک آمدی مروای آن سال (نظامی۱۴ - ۱۸۰)
تفال، فال نیک، برای مِثال لب بخت پیروز را خنده ای / مرا نیز مروای فرخنده ای (عنصری - ۳۶۲) مُروای نیک: در موسیقی از الحان سی گانۀ باربد، برای مِثال چو بر مروای نیک انداختی فال / همه نیک آمدی مروای آن سال (نظامی۱۴ - ۱۸۰)
فال نیک و دعای خیر. (جهانگیری) (برهان). فال نیک. (غیاث). فال نیکو. (اوبهی) (آنندراج). دعا. دعای خیر. نیک سگالی. نیک اندیشی. مرحبا. تحسین مقابل مرغوا، نفرین: روزه به پایان رسید و آمد نوعید هر روزبر آسمانت بادا مروا. رودکی. (از فرهنگ اسدی اقبال ص 5 وشرح احوال رودکی ص 1037). نفرین کند به من بر، دارم به آفرین مروا کنم بدو بر، دارد به مرغوا. بوطاهر خسروانی. روزه بپایان رسید و آمد نوعید دیر زی و شاد و نیک بادت مروا. بهرامی (از لغت نامه اسدی چ آلمان ص 4). لب بخت پیروز را خنده ای مرا نیز مروای فرخنده ای. عنصری. بدو گفت داریم ما هرکسی بدین گاو مروای فرخ بسی. اسدی. نیابد آفرین آن کس که گردونش کند نفرین نیابد مرغوا آن کس که یزدانش دهد مروا. قطران. گردد از مهرتو نفرین موالی آفرین گردد از کین تو مروای معادی مرغوا. قطران. آسمان و تن از ایشان در جهان پیدا شود تا نجوم فضل را می مرکز مروا شود. (منسوب به ناصرخسرو). مرغوا بر ولی شود مروا آفرین بر عدو شود نفرین. معزی. آری چو پیش آید قضا مروا شود چون مرغوا جای شجن گیرد گیا، جای طرب گیرد شجن. معزی. از خاک صفا، صفا پذیری مروا ز جبال مروه گیری. خاقانی. - مروای نیک، فال نیک. (برهان). - ، نام لحنی است از سی لحن باربد. (آنندراج). لحن بیست و دوم از سی لحن باربد. (برهان). چوبرمروای نیک انداختی فال همه نیک آمدی مروای آن سال. نظامی
فال نیک و دعای خیر. (جهانگیری) (برهان). فال نیک. (غیاث). فال نیکو. (اوبهی) (آنندراج). دعا. دعای خیر. نیک سگالی. نیک اندیشی. مرحبا. تحسین مقابل مرغوا، نفرین: روزه به پایان رسید و آمد نوعید هر روزبر آسمانْت بادا مروا. رودکی. (از فرهنگ اسدی اقبال ص 5 وشرح احوال رودکی ص 1037). نفرین کند به من بر، دارم به آفرین مروا کنم بدو بر، دارد به مرغوا. بوطاهر خسروانی. روزه بپایان رسید و آمد نوعید دیر زی و شاد و نیک بادت مروا. بهرامی (از لغت نامه اسدی چ آلمان ص 4). لب بخت پیروز را خنده ای مرا نیز مروای فرخنده ای. عنصری. بدو گفت داریم ما هرکسی بدین گاو مروای فرخ بسی. اسدی. نیابد آفرین آن کس که گردونش کند نفرین نیابد مرغوا آن کس که یزدانش دهد مروا. قطران. گردد از مهرتو نفرین موالی آفرین گردد از کین تو مروای معادی مرغوا. قطران. آسمان و تن از ایشان در جهان پیدا شود تا نجوم فضل را می مرکز مروا شود. (منسوب به ناصرخسرو). مرغوا بر ولی شود مروا آفرین بر عدو شود نفرین. معزی. آری چو پیش آید قضا مروا شود چون مرغوا جای شجن گیرد گیا، جای طرب گیرد شجن. معزی. از خاک صفا، صفا پذیری مروا ز جبال مروه گیری. خاقانی. - مروای نیک، فال نیک. (برهان). - ، نام لحنی است از سی لحن باربد. (آنندراج). لحن بیست و دوم از سی لحن باربد. (برهان). چوبرمروای نیک انداختی فال همه نیک آمدی مروای آن سال. نظامی
آویخته، سرنگون، سرگردان، سرگشته، درواژ، درواه، اندروا، برای مثال رهروان چون آفتاب آزاد و خندان رفته اند / من چرا چون ذره سرگردان و دروا مانده ام (خاقانی - ۹۰۶)
آویخته، سرنگون، سرگردان، سرگشته، درواژ، درواه، اندروا، برای مِثال رهروان چون آفتاب آزاد و خندان رفته اند / من چرا چون ذره سرگردان و دروا مانده ام (خاقانی - ۹۰۶)
دهی است از دهستان خروسلو بخش گرمی شهرستان اردبیل، در 48هزارگزی جنوب غربی گرمی و 26 هزارگزی راه گرمی به اردبیل در منطقۀ کوهستانی گرمسیر واقع و دارای 257 تن سکنه است. آبش از چشمه، محصولش غلات و حبوبات، شغل مردمش زراعت و گله داری است، در 2 محل به فاصله 2 کیلومتر به نام مروان بالا و پائین مشهور است و سکنۀ مروان بالا 143 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان خروسلو بخش گرمی شهرستان اردبیل، در 48هزارگزی جنوب غربی گرمی و 26 هزارگزی راه گرمی به اردبیل در منطقۀ کوهستانی گرمسیر واقع و دارای 257 تن سکنه است. آبش از چشمه، محصولش غلات و حبوبات، شغل مردمش زراعت و گله داری است، در 2 محل به فاصله 2 کیلومتر به نام مروان بالا و پائین مشهور است و سکنۀ مروان بالا 143 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان سربند پائین بخش سربند شهرستان اراک، در 36هزارگزی جنوب غربی سربند و در منطقۀ کوهستانی واقع است. آب آن از چشمه و قنات ومحصولش غلات، بنشن، پنبه و میوه و شغل مردمش زراعت وقالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان سربند پائین بخش سربند شهرستان اراک، در 36هزارگزی جنوب غربی سربند و در منطقۀ کوهستانی واقع است. آب آن از چشمه و قنات ومحصولش غلات، بنشن، پنبه و میوه و شغل مردمش زراعت وقالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
ابن سعید بن عباد بن حبیب بن مهلب بن ابی صفرۀ مهلبی شاعر و از اهالی بصره بود و از یاران خلیل بن احمد بود. او را در علم نحو دستی توانا بوده است و در حدود سال 190 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 95). و رجوع به معجم الادباء ج 7 ص 159 شود معاویه القاری یکی از مشایخ صوفیه و معاصر با احمد بن ابی الجواری بوده است. (یادداشت مرحوم دهخدا)
ابن سعید بن عباد بن حبیب بن مهلب بن ابی صفرۀ مهلبی شاعر و از اهالی بصره بود و از یاران خلیل بن احمد بود. او را در علم نحو دستی توانا بوده است و در حدود سال 190 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 95). و رجوع به معجم الادباء ج 7 ص 159 شود معاویه القاری یکی از مشایخ صوفیه و معاصر با احمد بن ابی الجواری بوده است. (یادداشت مرحوم دهخدا)