جدول جو
جدول جو

معنی مرغخانه - جستجوی لغت در جدول جو

مرغخانه
(مُ نَ / نِ)
جای نگهداری مرغان: مشرف حویج خانه و مطبخ و مرغخانه و ایاغی خانه با یک شخص بوده. (تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 63)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سردخانه
تصویر سردخانه
محلی دربسته و سرپوشیده با دمای پایین و ثابت برای نگهداری گوشت، میوه و سایر چیزهای فاسدشدنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرغانه
تصویر مرغانه
تخم مرغ، جسمی مغذی تقریباً بیضوی با پوستی نسبتاً محکم که در شکم مرغ خانگی تولید می شود، خاگ، آستینه، آسینه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فردخانه
تصویر فردخانه
اتاقی در خانقاه که کسی در آنجا به چله می نشیند، چله خانه، خلوت خانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرغدانی
تصویر مرغدانی
جای نگه داری مرغان خانگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مریدانه
تصویر مریدانه
به روش مریدان، همچون مرید
فرهنگ فارسی عمید
(خَ نَ / نِ)
شرابخانه. میکده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ نَ)
مصریان درسنای ایتالیایی را که آن هم از دارالصناعه، یعنی زرادخانه گرفته شده است، تغییر داده ترسخانه درست کرده اند. (دزی ج 1 ص 145). و رجوع به ترسانه شود
لغت نامه دهخدا
(زَ نَ / نِ)
جبه خانه. (ناظم الاطباء) (دزی ج 1 ص 585) ، زندان مخصوص برای افرادی خاص، نوعی خیمه، نوعی حریر ظریف که شبیه تافته است. (دزی ایضاً). رجوع به زردخانا و زردخانی شود
لغت نامه دهخدا
(سَ نَ / نِ)
محلی است برای نگاهداری گوشت و ماهی و سایر مأکولات فاسدشدنی: مأکولات زمستانی و مخللات و سردخانه ها از شیرینی های گوناگون و شیرازهای نظیف. (ترجمه محاسن اصفهان ص 64)
لغت نامه دهخدا
(فَ نَ / نِ)
از: فرد عربی به معنی یگانه و تنها + خانه. (حاشیۀ برهان چ معین). خانه ای باشد که مردم غریب از راه رسیده در آنجا فرودآیند، خلوت را نیز گویند و آن خانه ای باشد که در خانقاه سازند یعنی چله خانه و آن خانه کوچکی باشدکه مردم در آن به چله نشینند. (برهان) :
هر بیان آفتاب برهانی
هر سخن فرد خانه جانی.
سنائی
لغت نامه دهخدا
(دَ نَ / نِ)
درخانه. درگاه و دربار پادشاه. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(شَ رَ نَ / نِ)
نام یکی از دهستانهای پنجگانه شبستر، در جنوب باختری بخش واقع و از شمال به میشوداغ (میشاب) از جنوب به بخش دهخوارقان و از خاور به دهستان خامنه و از باختر به شهرستان شاهپور محدود است. قراء دهستان قسمتی در ساحل دریاچۀ ارومیه و 6 آبادی آن در جزیره شاهی است و خط آهن و شوسۀ تبریز و جلفا از این دهستان عبور می کند. از 19 آبادی کوچک و بزرگ تشکیل شده و در حدود 12610 تن جمعیت دارد و دیه های مهم آن: کافی الملک، هریس، تیل، مشنق، کوزه کنان، کشک، گمیچی می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(مُ نَ / نِ)
دانۀ مرغ. دانه که به مرغ دهند. دان مرغ
لغت نامه دهخدا
(مُ)
مرغدان. جای مرغ. لانۀ مرغان خانگی. تکند، کنایه از خانه یا اطاقی خرد و تاریک و مرطوب. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(مَ قَ نَ)
مؤنث مرقعان. زن گول و احمق. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ)
دهی است از دهستان خان اندبیل بخش مرکزی شهرستان هروآباد، واقع در سیزده هزاروپانصدگزی جنوب باختری هروآباد و 4هزارگزی شوسۀ هروآباد - میانه. هوای آن معتدل، دارای 205 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و سردرختی و شغل اهالی زراعت وگله داری و صنایع دستی آنان گلیم و جاجیم بافی است. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
هر خانه از شطرنج که در آن شاه مات شود. ماتگه:
مگذار شاه دل به در ماتخانه در
زین در که هست درد ز عزلت فرونشان.
خاقانی.
بیچاره آدمی که فرومانده است سخت
در مات خانه قدر و ششدر قضا.
عطار
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ نَ/ نِ)
حرم سرا. اندرون. اندرونی. سرای
لغت نامه دهخدا
(مَ نَ / نِ)
بیمارستان. مارستان. دارالمرضی. مستشفی. دارالشفاء
لغت نامه دهخدا
(مُ نَ / نِ)
تخم مرغ. خایه. تخم. خاگ. چوزی. (یادداشت مرحوم دهخدا). بیضه. (زمخشری) ، نیم رو. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ملاخانه
تصویر ملاخانه
مکتب معلم خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مالخانه
تصویر مالخانه
هیرخانه انبار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طربخانه
تصویر طربخانه
محل عیش و عشرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سردخانه
تصویر سردخانه
محل نگهداری گوشت و میوه وسایر چیزهای فاسد شدنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرمخانه
تصویر حرمخانه
محل زنان حرم حرمسرا فغستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درسخانه
تصویر درسخانه
دبستان آموزگاه
فرهنگ لغت هوشیار
در بار پادشاهی سرای سلطنتی، دار الحکومه استانداری، جایی که آدمی در آن سکنی کند منزل، دولت دربخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرغانه
تصویر مرغانه
تخم مرغ
فرهنگ لغت هوشیار
((گَ. نِ))
محوطه ای برای پرورش گل و گیاه که بخشی از سقف و دیوارهایش شیشه ای است و دما و رطوبت آن نسبتاً ثابت نگه داشته می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فردخانه
تصویر فردخانه
((فَ رْ دْ. نِ))
خلوت خانه، چله خانه، اطاقی در خانقاه برای چله نشستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرغانه
تصویر مرغانه
((مُ نِ))
تخم مرغ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از در خانه
تصویر در خانه
((دَ نِ یا نَ))
دربار پادشاهی، سرای سلطنتی، دارالحکومه، استانداری (قاجاریه)، جایی که آدمی در آن سکنی کند، منزل، دولت، درب خانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مردمانه
تصویر مردمانه
ملی
فرهنگ واژه فارسی سره
تخم مرغ
فرهنگ گویش مازندرانی