جدول جو
جدول جو

معنی فردخانه

فردخانه((فَ رْ دْ. نِ))
خلوت خانه، چله خانه، اطاقی در خانقاه برای چله نشستن
تصویری از فردخانه
تصویر فردخانه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با فردخانه

فردخانه

فردخانه
اتاقی در خانقاه که کسی در آنجا به چله می نشیند، چله خانه، خلوت خانه
فردخانه
فرهنگ فارسی عمید

فردخانه

فردخانه
از: فرد عربی به معنی یگانه و تنها + خانه. (حاشیۀ برهان چ معین). خانه ای باشد که مردم غریب از راه رسیده در آنجا فرودآیند، خلوت را نیز گویند و آن خانه ای باشد که در خانقاه سازند یعنی چله خانه و آن خانه کوچکی باشدکه مردم در آن به چله نشینند. (برهان) :
هر بیان آفتاب برهانی
هر سخن فرد خانه جانی.
سنائی
لغت نامه دهخدا

سردخانه

سردخانه
محلی دربسته و سرپوشیده با دمای پایین و ثابت برای نگهداری گوشت، میوه و سایر چیزهای فاسدشدنی
سردخانه
فرهنگ فارسی عمید

زردخانه

زردخانه
جبه خانه. (ناظم الاطباء) (دزی ج 1 ص 585) ، زندان مخصوص برای افرادی خاص، نوعی خیمه، نوعی حریر ظریف که شبیه تافته است. (دزی ایضاً). رجوع به زردخانا و زردخانی شود
لغت نامه دهخدا

سردخانه

سردخانه
محلی است برای نگاهداری گوشت و ماهی و سایر مأکولات فاسدشدنی: مأکولات زمستانی و مخللات و سردخانه ها از شیرینی های گوناگون و شیرازهای نظیف. (ترجمه محاسن اصفهان ص 64)
لغت نامه دهخدا

در خانه

در خانه
در بار پادشاهی سرای سلطنتی، دار الحکومه استانداری، جایی که آدمی در آن سکنی کند منزل، دولت دربخانه
فرهنگ لغت هوشیار