مرعاه. مرعی. چراگاه. رجوع به مرعی شود: از خنجر زهرآبگون هفت اژدها را ریخت خون همت زنه پرده برون دل هشت مرعا داشته. خاقانی. میش مشغول است در مرعای خویش لیک چوپان واقف است از حال میش. مولوی. دست اندازیم چون اسبان سپس در دویدن سوی مرعای انس. مولوی
مرعاه. مرعی. چراگاه. رجوع به مرعی شود: از خنجر زهرآبگون هفت اژدها را ریخت خون همت زنه پرده برون دل هشت مرعا داشته. خاقانی. میش مشغول است در مرعای خویش لیک چوپان واقف است از حال میش. مولوی. دست اندازیم چون اسبان سپس در دویدن سوی مرعای انس. مولوی
تفال، فال نیک، برای مثال لب بخت پیروز را خنده ای / مرا نیز مروای فرخنده ای (عنصری - ۳۶۲) مروای نیک: در موسیقی از الحان سی گانۀ باربد، برای مثال چو بر مروای نیک انداختی فال / همه نیک آمدی مروای آن سال (نظامی۱۴ - ۱۸۰)
تفال، فال نیک، برای مِثال لب بخت پیروز را خنده ای / مرا نیز مروای فرخنده ای (عنصری - ۳۶۲) مُروای نیک: در موسیقی از الحان سی گانۀ باربد، برای مِثال چو بر مروای نیک انداختی فال / همه نیک آمدی مروای آن سال (نظامی۱۴ - ۱۸۰)