جدول جو
جدول جو

معنی مرزناک - جستجوی لغت در جدول جو

مرزناک
از روستاهای بابل
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ماهناک
تصویر ماهناک
(دخترانه)
روشنی ماه و مهتاب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آرمناک
تصویر آرمناک
(پسرانه)
ارمنی، پسر هایکا، شخصی که ارمنیها نژاد خود را به او نسبت می دهند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دردناک
تصویر دردناک
درددار، عضوی از بدن که درد داشته باشد، دردآور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لرزانک
تصویر لرزانک
خوراکی شبیه ژله که از میوه یا آب میوه با شکر درست کنند، ژله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لرزناک
تصویر لرزناک
آنکه دچار لرزه است، لرزدار، لرزه دار، لرزنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مارناک
تصویر مارناک
ویژگی زمینی که در آن مار بسیار باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرزناک
تصویر پرزناک
پرزدار، پرزگن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طربناک
تصویر طربناک
نشاط آور، برای مثال خیز و در کاسۀ زر آب طربناک انداز / پیشتر زان که شود کاسۀ سر خاک انداز (حافظ - ۵۳۳)، شادمان، خوشحال، بانشاط، برای مثال بنگر ز صبا دامن گل چاک شده / بلبل ز جمال گل طربناک شده (خیام - ۱۰۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترسناک
تصویر ترسناک
ترس آور، بیمناک، دارای ترس، ترسو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرزبان
تصویر مرزبان
نگهبان یا مامور مرز، سرحددار، کنایه از حاکم قسمتی از کشور، برای مثال یکی روز مرد آرزومند نان / دگر روز بر کشوری مرزبان (فردوسی۲ - ۱۵۰۴)، در دورۀ ساسانیان، حاکم سرحدی، کنایه از نگهبان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عرقناک
تصویر عرقناک
دارای عرق، عرق دار، عرق آلود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرزندک
تصویر فرزندک
فرزند کوچک، فرزند خرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرزوان
تصویر مرزوان
مرزبان، نگهبان یا مامور مرز، سرحددار، حاکم قسمتی از کشور، در دورۀ ساسانیان، حاکم سرحدی، نگهبان
فرهنگ فارسی عمید
(پُ)
پرپرز: جامۀ پرزناک. (زمخشری)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
توأم با مرگ. مرگ آور
لغت نامه دهخدا
(لَ)
بسیار لرزنده. بسیار لرزان
لغت نامه دهخدا
تصویری از مرزوان
تصویر مرزوان
اختر
فرهنگ لغت هوشیار
شاد خوار زین سوسپه توانگر و زان سو خزینه پر وندر میان رعیت خوشنود و شاد خوار (فرخی) شادمان خوشحال با نشاط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرقناک
تصویر عرقناک
دارای عرق پوشیده از عرق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرزندک
تصویر فرزندک
فرزند کوچک فرزند محبوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لغزناک
تصویر لغزناک
لغزنده لغزان صاف: الصلد سنگ درخشان و سنگ لغزناک بی خاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماهناک
تصویر ماهناک
جای روشن شده بواسطه مهتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مارناک
تصویر مارناک
جایی که مار در آن بسیار باشد
فرهنگ لغت هوشیار
غذائی سرد از نشاسته و شکر یا از آرد برنج و شکر نوعی خوراک سرد که از نشاسته و شکر یا از آرد برنج و شکر تهیه کنند و آن چون سرد شود دلمه گردد و چون بجنبانند بلرزد (وجه تسمیه) ژله. لرزانک انواع مختلف دارد مانند: لرزانک انگور فرنگی لرزانک به لرزانک سیب لرزانک پرتقال لرزانک شکلات و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرمناک
تصویر شرمناک
خجلت شرمساری شرمندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرزناک
تصویر پرزناک
پرزدار
فرهنگ لغت هوشیار
آه و ناله ای که در دل اثر کند و دلرا بسوزاند با سوز دارای سوزش، آه و ناله ای که در دل اثر کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترسناک
تصویر ترسناک
خطرناک، خوفناک بیمناک خوف انگیز ترس آور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرمناک
تصویر جرمناک
گنهکار، بزهکار مجرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جربناک
تصویر جربناک
آنکه مبتلا به جرب است گرگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دردناک
تصویر دردناک
بیمار، صاحب درد درد آور علیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لرزناک
تصویر لرزناک
بسیار لرزنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دردناک
تصویر دردناک
تالم
فرهنگ واژه فارسی سره
از توابع بندپی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی