جدول جو
جدول جو

معنی مرتکی - جستجوی لغت در جدول جو

مرتکی
(مُ تَ)
همیشه و برجای. (منتهی الارب). دائم و ثابت. مراکی. (متن اللغه) (از اقرب الموارد) ، اعتماد کننده: انا مرتک علی کذا، یعنی اعتماد کننده ام بر وی. ما لی مرتکی الا علیک، نیست مرا اعتمادی مگر بر تو. (منتهی الارب). معتمد. نعت فاعلی است از ارتکاء. رجوع به ارتکاء شود
لغت نامه دهخدا
مرتکی
(مُ تَ کا)
محل اعتماد و کسی که بر آن اعتماد کنند. معتمد. امین. بااعتبار. (ناظم الاطباء). معول. نعت مفعولی است از ارتکاء. رجوع به ارتکاء شود، معاون. (ناظم الاطباء). رجوع به معنی قبلی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مرتضی
تصویر مرتضی
(پسرانه)
پسندیده شده، مورد رضایت و پسند قرار گرفته
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مرتشی
تصویر مرتشی
رشوه گیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرتکو
تصویر مرتکو
مرکو، گنجشک، پرندۀ کوچک خاکی رنگ وحلال گوشت از دستۀ سبکبالان، ونج، مرگو، عصفور، بنجشک، چتوک، چکوک، چغک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرتدی
تصویر مرتدی
کسی که ردا پوشیده باشد، محتجب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرتکب
تصویر مرتکب
اقدام کننده به کاری به ویژه کار زشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرتضی
تصویر مرتضی
پسندیده، خوب و مرغوب، برگزیده، پسندکرده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشتکی
تصویر مشتکی
شکایت کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرتجی
تصویر مرتجی
امیدوار، آنکه نسبت به برآورده شدن آرزویش خوشبین باشد، آرزومند، متوقع، مایۀ امید، راجی، بیوسنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرتضی
تصویر مرتضی
خشنود، برگزیده، لقب حضرت علی (ع)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرتشی
تصویر مرتشی
رشوه گیر
فرهنگ لغت هوشیار
گرزیده (گرزش شکایت) نال انگیز گله انگیز گرزنده نالنده گله مند کسی که ازو شکایت کنند شکایت کننده گله کننده: عجزه ومساکین و مردم گیلان از سلوک ناهنجار واطوار ناهموار مومی الیه (کذا)، . . متضرر و مشتکی بودند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفتکی
تصویر مفتکی
بطور مفت برایگان: (مفتکی بدستش آورده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرتکز
تصویر مرتکز
جایگزین ثابت مستقر جایگزین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرتکو
تصویر مرتکو
گنجشک عصفور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرتکی
تصویر پرتکی
بی اندیشه بی فکر و تعقل: پرتکی چیزی گفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرتکب
تصویر مرتکب
اقدام کننده بکاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفتکی
تصویر مفتکی
((مُ تَ))
به طور مفت، به رایگان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرتشی
تصویر مرتشی
((مُ تَ))
رشوه گیرنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشتکی
تصویر مشتکی
((مُ تَ کا))
کسی که از او شکایت شده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشتکی
تصویر مشتکی
((مُ تَ))
شکایت کننده، گله کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرتضی
تصویر مرتضی
((مُ تَ ضا))
پسندیده و برگزیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرتکب
تصویر مرتکب
((مُ تَ کِ))
انجام دهنده کاری ناروا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرتکز
تصویر مرتکز
((مُ تَ کِ))
ثابت، مستقر، جایگزین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرتکب
تصویر مرتکب
Perpetrator
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مرتکب
تصویر مرتکب
auteur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مرتکب
تصویر مرتکب
perpetrador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مرتکب
تصویر مرتکب
Täter
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مرتکب
تصویر مرتکب
sprawca
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مرتکب
تصویر مرتکب
преступник
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مرتکب
تصویر مرتکب
злочинець
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مرتکب
تصویر مرتکب
dader
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مرتکب
تصویر مرتکب
perpetrador
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مرتکب
تصویر مرتکب
autore del reato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی