جدول جو
جدول جو

معنی مرابیع - جستجوی لغت در جدول جو

مرابیع
(مَ)
بارانهای اول بهار. (از متن اللغه) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) : مرابیع کرم و مصابیح ظلم و ینابیع حکم و مجاریح امم بودند. (ترجمه تاریخ یمینی ص س 282) ، جمع واژۀ مرباع، به معنی مکانی که سبزه اش در آغاز بهار روید. (از متن اللغه). رجوع به مرباع شود: ینابیع را یبوست ظاهر شد و مرابیعرا خشکی غالب آمد. (سندبادنامه ص 122) ، جمع واژۀ مرباع. (متن اللغه). رجوع به مرباع شود، جمع واژۀ مربع. (منتهی الارب). رجوع به مربع شود
لغت نامه دهخدا
مرابیع
به گونه رمن باران های بهاری بارش های آغاز بهار
تصویری از مرابیع
تصویر مرابیع
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مدابیر
تصویر مدابیر
مدابیر
مدبرها، بدبخت ها، بخت برگشته ها، جمع واژۀ مدبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسابیع
تصویر اسابیع
اسابیع
اسبوع ها، هفته ها، جمع واژۀ اسبوع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرابع
تصویر مرابع
مرابع
مربع ها، بارانهای بهاری، جاهای اقامت در فصل بهار، جمع واژۀ مربع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرابیل
تصویر سرابیل
سرابیل
سربال ها، پیراهن ها، جامه ها، پوشاک ها، جمع واژۀ سربال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرابحه
تصویر مرابحه
مرابحه
معاملۀ پولی کردن با گرفتن سود، ربح گرفتن، سود دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قرابین
تصویر قرابین
قرابین
کارابین، نوعی تفنگ لوله کوتاه سرپر، قرابین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرابطه
تصویر مرابطه
مرابطه
رابطه داشتن، مداومت و مواظبت کردن
فرهنگ فارسی عمید
ارابیع
(نِ شَ کَ دَ)
چهارچهار
لغت نامه دهخدا
مراضیع
(مَ)
جمع واژۀ مرضع. (متن اللغه). رجوع به مرضع شود
لغت نامه دهخدا
یرابیع
(یَ)
جمع واژۀ یربوع. (منتهی الارب) (آنندراج) (دهار) (ناظم الاطباء). و رجوع به یربوع و مدخل ربع شود
لغت نامه دهخدا
مرابع
(مَ بِ)
جمع واژۀ مربع. (از متن اللغه). رجوع به مربع و مربعه (به معنی چوبی که دو طرف آن بگیرند و با آن بار بر پشت ستور نهند) شود، جمع واژۀ مربع، به معنی باران بهاری. (از اقرب الموارد). رجوع به مربع شود، جمع واژۀ مربع، به معنی اقامتگاه تابستانی و ییلاق. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). رجوع به مربع شود: بستانش حدائق... نوع انسان چنان نواحی و مرابع به چشم و گوش ندیده و نشینده. (ترجمه محاسن اصفهان ص 11) ، جای بارشهای بهار. رجوع به معنی قبلی شود، منزل ها. مکانها. (آنندراج) (غیاث اللغات). رجوع به معنی سوم شود
لغت نامه دهخدا
مرابطین
جمع مرابط، پیونداران مرز داران پاسداران دین جمع مرابط در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
مدابیر
جمع مدبور، بخت برگشتگان تیره بختان خستگان زخمیان جمع مدبور بدبختان: سلطان بفرمود تابر سبیل استدارج... لشکر او پشت فرا دادند و آن مدابیر بدان خدعت مغرور گشتند... توضیح مدبور در دزی ذکر گردیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محرابی
تصویر محرابی
محرابی
مهرابی گونه ای شمشیر منسوب به محراب: ، مسجد، نوعی شمشیر
فرهنگ لغت هوشیار
مرابعه
مرابعه در فارسی بهار مزد کردن، بار بردار ساختن: دو دستی زنبه ساختن با دست ها بهار مزد کردن مقابل مضایقه (تابستان مزد کردن)، دو کس دست هم را گرفته تنگبار بر شتر نهادن چون مربعه نباشد (مربعه چوبی است که دو مرد دو طرف آنرا بگیرند تا بار را برای نهادن بر - چارپایان با آن بلند کنند)
فرهنگ لغت هوشیار
قرابین
قرابینه فرانسوی تازی گشته توفک تفنگ کوچک، جمع قربان، همنشینان برخیان قسمی تفنگ کوتاه و سبک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرابطه
تصویر مرابطه
مرابطه
با هم ربط دادن
فرهنگ لغت هوشیار
مرابحین
جمع مرابح، سود خواران بهره کاران جمع مرابح در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرابحه
تصویر مرابحه
مرابحه
سود دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرابیس
تصویر قرابیس
قرابیس
جمع قربوس، کوهه زین ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرابیل
تصویر غرابیل
غرابیل
جمع غربال، از ریشه پارسی گربال ها جمع غربال غربیلها
فرهنگ لغت هوشیار
غرابیه
زاغگونگان تیره ای از گزافندگان (غلات شیعه) که باور دارند محمد صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام چون دو زاغ همانند یکدیگرند از غرابی در فارسی نان بادامی قسمی نان قندی که از آرد بادام سازند غرابی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرابین
تصویر عرابین
عرابین
جمع عربان، از ریشه پارسی ربون ها، بیعانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرابیل
تصویر سرابیل
سرابیل
جمع سربال، پیراهن ها پیراهن قمیص، پوشاک جامه جمع سرابیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرابیه
تصویر حرابیه
حرابیه
چای تازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصابیع
تصویر اصابیع
اصابیع
جمع اصبع، انگشتان
فرهنگ لغت هوشیار
اسابیع
جمع اسبوع، هفته ها، هفت بار، روزها جمع اسبوع. هفت ها هفت هفت، هفته ها
فرهنگ لغت هوشیار
مرابع
جمع مربع، جای ها جایباش ها، خانه های بهاری (در یکی از واژه نامه ها این واژه را برابر با باران های بهاری دانسته اند جمع مربع. بارانهای بهاری، جای بارشهای بهار محلهای اقمات در بهار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرابع
تصویر مرابع
مرابع
((مَ بِ))
جمع مربع. منازل، جای اقامت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرابیل
تصویر سرابیل
سرابیل
((سَ))
جمع سربال، جامه، پوشاک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غرابیل
تصویر غرابیل
غرابیل
((غَ))
جمع غربال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محرابی
تصویر محرابی
محرابی
منسوب به محراب، مسجد، نوعی شمشیر
فرهنگ فارسی معین
مرابی
میرآبی کردن، آبداری کردن، سود، حق الزحمه میراب در عمل
فرهنگ گویش مازندرانی