دامن فروهشته. (از المعجم). نعت مفعولی است از اذاله. رجوع به اذاله شود، در اصطلاح عروض، در بحر بسیط و کامل و متدارک افزودن حرفی باشد بر وتد آخر بیت چنانکه متفاعلن را متفاعلان و مستفعلن رامستفعلان و فاعلن را فاعلان گویند، و آن جزو را مذال گویند. رجوع به المعجم فی معاییر اشعار العجم شود
دامن فروهشته. (از المعجم). نعت مفعولی است از اذاله. رجوع به اذاله شود، در اصطلاح عروض، در بحر بسیط و کامل و متدارک افزودن حرفی باشد بر وتد آخر بیت چنانکه متفاعلن را متفاعلان و مستفعلن رامستفعلان و فاعلن را فاعلان گویند، و آن جزو را مذال گویند. رجوع به المعجم فی معاییر اشعار العجم شود
موردی مشابه مطلب اصلی که برای فهم بیشتر بیان می شود، مانند، شبیه، مشابه، در فلسفه جهانی میان عالم اجسام و عالم ارواح، عالم مثل، فرمان، دستور، حکم، تصویر، شکل، پیکره مثال دادن: فرمان دادن، برای مثال گر مثالم دهد به معذوری / تا به خانه شوم به دستوری (نظامی۴ - ۶۰۹) مثال زدن: ذکر کردن مثال
موردی مشابه مطلب اصلی که برای فهم بیشتر بیان می شود، مانند، شبیه، مشابه، در فلسفه جهانی میان عالم اجسام و عالم ارواح، عالم مثل، فرمان، دستور، حکم، تصویر، شکل، پیکره مثال دادن: فرمان دادن، برای مِثال گر مثالم دهد به معذوری / تا به خانه شوم به دستوری (نظامی۴ - ۶۰۹) مثال زدن: ذکر کردن مثال
داه و کنیز خرامان بناز، در حالی که او را خوار گیرند، و از آن است این مثل: اخیل من مذاله لانهاتهان و هی تبختر. (منتهی الارب) ، درع مذاله، زره درازدامان. ذائله. ذائل. (از متن اللغه)
داه و کنیز خرامان بناز، در حالی که او را خوار گیرند، و از آن است این مثل: اخیل من مذاله لانهاتهان و هی تبختر. (منتهی الارب) ، درع مذاله، زره درازدامان. ذائله. ذائل. (از متن اللغه)