- مدل
- الگو
معنی مدل - جستجوی لغت در جدول جو
- مدل
- سبک یا شیوۀ ساختن چیزی مثلاً مدل ماشین، مدل خانه
طرح یا نمونه ای که چیزی را از روی آن می سازند، الگو
فرد یا شخصی که در تهیۀ یک اثر هنری، به عنوان الگو به کار گرفته شود
شخصی که از چهره یا اندام او، در کارهای هنری، آموزشی و تبلیغاتی استفاده شود
- مدل
- دلالت کننده، راهنما، کسی که به خود اعتماد و اطمینان دارد
- مدل
- الگو، نمونه، سرمشق
- مدل ((مُ دِ))
- نمونه، سرمشق، الگو، هر چیز و هر کس اعم از مجسمه و انسان و غیره که در برابر هنرمند قرار گیرد تا از روی آن نقاشی کند یا مجسمه بسازد
- مدل ((مُ دِ لّ))
- دلالت کننده، راهنما
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خدعه کننده، عوام فریب، کسی که عیب خود یا عیب کالای خود را پنهان کند
آنچه برای آن دلیل آورده شده باشد، ثابت شده
پر وهاننده گواه آورنده پر وهانیده گواه یافته چیمیک دلیل آورده شده ثابت شده. دلیل آورنده ثابت کننده جمع مدللین
درشت گوینده
تابان گرداننده
جو فروش گندم نما آک نهاننده ماده رند (گویش افغانی) آسمند آنکه عیب کالای خود را از خریداران پنهان کند، خدعه کننده، کسی که خود را مقدس جلوه دهد و نباشد جمع مدلسین
((مُ دَ لِّ))
فرهنگ فارسی معین
آن که عیب کالای خود را از خریداران پنهان کند، خدعه کننده، کسی که خود را مقدس جلوه دهد و نباشد
سیاه، تاریک مثلاً شب مدلهم
مفاد، معنی، در علم منطق دلالت شده، رهنمونی شده
سیاه تاریک، شب تاریک
مونث مدلول جمع مدلولات
جمع مدلوله (مدلول)
مراد، مقصود، مفهوم، مقتضی
جمع مدلل در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
Fashion
modelar
entwerfen
modellieren
projektować
modelować
проектировать
моделировать
проектувати
моделювати