- مدارست
- چیزی را به عنوان درس خواندن، مذاکرۀ درسی کردن، مذاکره و مباحثه
معنی مدارست - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پشتکار
فریب دادن، فریفتن، ستم کردن
نگاهبانی کردن پاسبانی کردن، نگاهبانی
یکدیگر را فریب دادن فریفتن، ستم کردن، فریفتکاری، جور ستم
نرمی، لطف، مماشات، مدارا
تیمار کردن، درمان و علاج کردن، تمرین کردن
به کاری پرداختن و همیشه به آن مشغول بودن و تمرین کردن، مروسیدن
مدرسه ها، جاهای درس خواندن، آموزشگاه ها، جمع واژۀ مدرسه
جاهای درس گفتن، جمع مدرسه است
جمع اداره، اواره ها گردانه ها، جمع اداره
همکاری، همان بازی، میان وندی
گردانش، گردانندگی
معتقد به خداوند، مومن بخدا، متدین، دیندار
چوب بست، چوب بندی
به شتاب افکندن، ربودن
با هم کشتی گرفتن، کشتی گیری
شوخی کردن، مزاح کردن، ملاعبه
باهم شریک شدن، شرکت کردن با هم
مانند و شبیه یکدیگر شدن، مشابهت
همنشینی کردن، با کسی نشستن، همنشینی
هم جنس شدن، هم جنس بودن مانند هم شدن
مدارا کردن با دشمن، پنهان ساختن دشمنی
شتاب کردن، شتافتن، بر یکدیگر پیشی گرفتن
پیوسته در کاری بودن، دوام دادن، ادامه دادن، پایداری و ثبات در کاری
سختی، رنج، زحمت، محکمی، دشواری، فقر، تنگ دستی، وجود نمک های قلیایی خاکی در آب
با هم رفتن، هم قدم شدن، با یکدیگر برابری کردن، با یکدیگر سخن گفتن
زرتشتی، کسی که به دین و آیین زردشت اعتقاد دارد، پیرو زردشت
زردشتی، زردهشتی، مزدیسنی، مزدیسنا، گبر، گبرک، بهدین
زردشتی، زردهشتی، مزدیسنی، مزدیسنا، گبر، گبرک، بهدین
با یکدیگر مخالفت و سخت گیری کردن، با هم دشمنی کردن
به یکدیگر فخر کردن به شرف و بزرگی، مطلع شدن بر چیزی، سمت اشراف و مفتشی داشتن بر کسی