جدول جو
جدول جو

معنی مخارف - جستجوی لغت در جدول جو

مخارف
(مُ رَ)
مرد بی بخت و روزی. (آنندراج) (از اقرب الموارد). رجل مخارف، مرد بی بخت و روزی. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مخارف
بی بخت و روزی
تصویری از مخارف
تصویر مخارف
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مطارف
تصویر مطارف
مطرف ها، جامه های دوخته شده از خز، جمع واژۀ مطرف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخارم
تصویر مخارم
مخرم ها، برآمدگی های کوه، دماغه کوه ها، جمع واژۀ مخرم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زخارف
تصویر زخارف
زخرف ها، زیورها، نقش و نگارها، خوبی ها و زیبایی ها، سخنان بیهوده، دروغهای آراسته، زرها، جمع واژۀ زخرف
زخارف دنیوی: زیبایی ها و تجملات دنیا، زخارف دنیا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخارق
تصویر مخارق
مخرق ها، پاره کننده ها، شکافنده ها، بسیار دروغ گوها، جمع واژۀ مخرق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخارج
تصویر مخارج
مخرج ها، جای خارج شدن ها، محل خروج ها، جمع واژۀ مخرج
خرجها، هزینه ها، جمع واژۀ خرج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخالف
تصویر مخالف
خلاف کننده، مقابل موافق، ناسازگار، دشمن، مخاصم
گوناگون، رنگ به رنگ برای مثال ز لاله های مخالف میانش چون فرخار / ز سروهای مرادف کرانش چون کشمر (فرخی - ۱۲۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشارف
تصویر مشارف
مشرف ها، جاهای بلند، جمع واژۀ مشرف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معارف
تصویر معارف
علوم، دانش ها، اشخاص معروف، اهل علم و فضل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مصارف
تصویر مصارف
مصرف ها، صرف و خرج کردن ها، جاهای صرف و خرج کردن، محل های خرج، جمع واژۀ مصرف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخاوف
تصویر مخاوف
مخوف ها، ترسناک ها، ترس آورها، خوفناک ها، جمع واژۀ مخوف
فرهنگ فارسی عمید
(شِطْ طَ)
چیزی به خریف فرادادن. (تاج المصادر بیهقی). معاملۀ خریف کردن با کسی. (آنندراج) : خارفه، معاملۀ خریف کرد با وی. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
جمع غیر قیاسی خرج است مفرد ندارد، آنچه را که شخصی از مال خود خرج میکند و به مصرف معیشت و زندگانی میرساند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطارف
تصویر مطارف
جمع مطرف، خز دوختها خز دوزی شده ها جمع مطرف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معارف
تصویر معارف
دانشها، علوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصارف
تصویر مصارف
جمع مصرف، محل صرف کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشارف
تصویر مشارف
جمع مشرف و مشرفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخالف
تصویر مخالف
خلاف کننده، دشمن، خصم
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مخرم، بینی های کوه، آغاز شب جمع مخرم: بریدگیهای بینی کوه، بینیهایکوه، دهانه های راه کوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخاسف
تصویر مخاسف
داد خواهی ها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مخوف، بیمناک ها مترسک ها جمع مخوف: اموری که موجب بیم و ترس شود، جایهای ترسناک، مترسهایی که درکشت زارها بر پا کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محارف
تصویر محارف
بی بخت و روزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زخارف
تصویر زخارف
نقش و نگار، زیور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زخارف
تصویر زخارف
((زَ رِ))
جمع زخرف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخاوف
تصویر مخاوف
((مَ وِ))
جمع مخوف، چیزهایی که ایجاد بیم و هراس کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخالف
تصویر مخالف
((مُ لِ))
خلاف کننده، ناموافق، ضد، دشمن، خصم، برعکس، واژگون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخارج
تصویر مخارج
((مَ رِ))
جمع مخرج، هزینه ها، هزینه زندگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مصارف
تصویر مصارف
((مَ رِ))
جمع مصرف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معارف
تصویر معارف
((مَ رِ))
علوم، دانش ها، اهل علم و فضل، اشخاص معروف و نامدار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معارف
تصویر معارف
دانش ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مخالف
تصویر مخالف
پاد، ناسازگار، ناهم سو، نایسکان، همیستار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مخالف
تصویر مخالف
Antagonistic, Contrarian, Contrary, Disapproving, Contradictor, Dissident, Opposed, Opposing
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مخالف
تصویر مخالف
antagônico, contraditor, contrário, desaprovador, dissidente, oposto
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مخالف
تصویر مخالف
antagonistisch, Widersprecher, konträr, entgegen, ablehnend, Dissident, entgegengesetzt
دیکشنری فارسی به آلمانی