مشارف مشارف جَمعِ واژۀ مشرف و مشرفه. (ناظم الاطباء). جَمعِ واژۀ مُشْرَف ̍ (الموضع یشرف منه). (اقرب الموارد) (از محیط المحیط). - مشارف الارض، بلندیهای آن. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). بلندی های زمین. (ناظم الاطباء) لغت نامه دهخدا
مصارف مصارف مصرف ها، صرف و خرج کردن ها، جاهای صرف و خرج کردن، محل های خرج، جمعِ واژۀ مصرف فرهنگ فارسی عمید
مشارفت مشارفت به یکدیگر فخر کردن به شرف و بزرگی، مطلع شدن بر چیزی، سمت اشراف و مفتشی داشتن بر کسی فرهنگ فارسی عمید