جدول جو
جدول جو

معنی مخاوف

مخاوف((مَ وِ))
جمع مخوف، چیزهایی که ایجاد بیم و هراس کند
تصویری از مخاوف
تصویر مخاوف
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مخاوف

مخاوف

مخاوف
مخوف ها، ترسناک ها، ترس آورها، خوفناک ها، جمعِ واژۀ مخوف
مخاوف
فرهنگ فارسی عمید

مخاوف

مخاوف
جمع مخوف، بیمناک ها مترسک ها جمع مخوف: اموری که موجب بیم و ترس شود، جایهای ترسناک، مترسهایی که درکشت زارها بر پا کنند
فرهنگ لغت هوشیار

مخاوف

مخاوف
جَمعِ واژۀ مخوف. (دهار). جاهای خوف. (غیاث). جای های ترسناک و هولناک. (ناظم الاطباء) : والحق راه آن دراز و بی پایان یافتم، سراسر مخاوف و مضایق، آنگاه نه راهبر معین و نه سالار پیدا. (کلیله و دمنه ایضاً ص 48). چه هر که بر قوت ذات و زور نفس اعتماد کند لاشک در مخاوف و مضایق افتد. (کلیله و دمنه ایضاً ص 300). از آن مخاوف و تنائف بیرون افتادند. (ترجمه تاریخ یمینی چ شعار ص 336). موسم تقاطر اقطار و تکاثر امطار بود و راهی دراز و مخاوف بسیار در پیش. (ترجمه تاریخ یمینی). عرصۀ عریض ممالک امن از جملۀ مخاوف و مهالک مضبوط و مرتب بر قانونی. (رشیدی)
لغت نامه دهخدا

مخالف

مخالف
خلاف کننده، مقابلِ موافق، ناسازگار، دشمن، مخاصم
گوناگون، رنگ به رنگ برای مِثال ز لاله های مخالف میانْش چون فرخار / ز سروهای مرادف کرانش چون کشمر (فرخی - ۱۲۹)
مخالف
فرهنگ فارسی عمید