- محکک
- خارش آور خارش آورنده، دوایی که در تماس با پوست بدن تولید خارش کند مانند کبیکج و گزنه
معنی محکک - جستجوی لغت در جدول جو
- محکک ((مُ حَ کِّ))
- خارش آورنده، دوایی که در تماس با پوست بدن تولید خارش کند مانند کبیکج و گزنه
![تصویری از محکک](https://jadvaljoo.ir/WordCard/mon/0/0/3/0/0/mon-0030042.jpg)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کار آزموده مرد استوار به تجربه ها. استوار خرد گرداننده محکم سازنده. مرد استوار به تجربه ها
تحریک شده، برانگیخته شده بن گردن بر انگیخته جنباک راننیتار هنگختار مو (اوستایی بهروز) مو تار انگیختار جنباننده پس یقین در عقل هر داننده هست - این که با جنبنده جنباننده هست (مولانا) سر کلاوه (گویش افغانی) بن گردن، تحریک شده برانگیخته جمع محرکین. تحریک کننده برانگیزاننده ورغلاننده جمع محرکین. یا محرک اول. ذات حق تعالی. یا محرک سرمدی. ذات حق تعالی
ساییده، خراشیده، خاریده سوده ساییده، خراشیده خاریده، نگینی که بر روی آن کنده باشند
شک کرده گمان انگیز شک انگیز شک برنده گماندار مصغر مشک، مشک زمین: گرچه مشکک بود بسی خوشبوی فرق از او تا بمشک بسیار است. آنچه که درباره آن شک شده، عبارت از کلیی است که حصول و صدق آن در بعضی افراد بتشکیک باشد و اختلاف دربعضی افراد به اقدمیت و اولویت و غیره باشد، شک کننده درگمان افتاده
((مُ حَ کَّ))
فرهنگ فارسی معین
مردی مسلمان که او را اختیار دهند میان قتل و کفر و او قتل را قبول کند و اسلام خویش راحفظ نماید
![تصویری از محکم](https://jadvaljoo.ir/WordCard/mon/0/0/3/0/0/mon-0030043.jpg)
((مُ کَ))
فرهنگ فارسی معین
سخت، استوار، شدید، با نیرو، قدرت یا فشار بسیار زیاد، آیاتی از قرآن که معنی اش روشن است و نیازی به تعبیر ندارد
![تصویری از محکم](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/0/2/2/amd-0002219.jpg)
استوار، سخت، دارای پایداری که به راحتی سست نمی شود مثلاً ایمان محکم، ویژگی آنچه دارای سنجیدگی و استواری است، باوقار، متین، مقابل متشابه، آیه ای که معنی آن واضح و آشکار است، به سختی، به شدت، مورد وثوق و اطمینان
![تصویری از محرک](https://jadvaljoo.ir/WordCard/fa2en/0/0/0/8/8/fa2en-0008899.jpg)
Agitator, Determent, Instigator, Motivating, Stimulant, Stimulus
![تصویری از محکم](https://jadvaljoo.ir/WordCard/fa2en/0/0/0/8/9/fa2en-0008917.jpg)
Firm, Robust, Solid, Solidly, Soundly, Staunch, Stout, Tight, Tightly
agitador, dissuasão, instigador, motivante, estimulante, estímulo
firme, robusto, sólido, solidamente, com som, apertado, firmemente
fest, robust, solide, kräftig, standhaft, eng
Agitator, Abschreckung, Anstifter, motivierend, Stimulans, Reiz
solidny, robustny, solidnie, głośno, stanowczy, mocny, ciasny, mocno
agitator, odstraszanie, podżegacz, motywujący, środek pobudzający, bodziec
твёрдый , крепкий , твердый , твердо , громко , стойкий , крепкий , тугой , плотно
агитатор , сдерживающий фактор , подстрекатель , мотивирующий , стимулятор , стимул