جدول جو
جدول جو

معنی محکم

محکم((مُ حَ کَّ))
مردی مسلمان که او را اختیار دهند میان قتل و کفر و او قتل را قبول کند و اسلام خویش راحفظ نماید
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با محکم

محکم

محکم
استوار کننده، بازدارنده، منع کننده، سخت استوار، استوار گرداننده
محکم
فرهنگ لغت هوشیار

محکم

محکم
سخت، استوار، شدید، با نیرو، قدرت یا فشار بسیار زیاد، آیاتی از قرآن که معنی اش روشن است و نیازی به تعبیر ندارد
محکم
فرهنگ فارسی معین

محکم

محکم
استوار، سخت، دارای پایداری که به راحتی سست نمی شود مثلاً ایمان محکم، ویژگی آنچه دارای سنجیدگی و استواری است، باوقار، متین، مقابلِ متشابه، آیه ای که معنی آن واضح و آشکار است، به سختی، به شدت، مورد وثوق و اطمینان
محکم
فرهنگ فارسی عمید