- محلول
- گمیزه، آبگونه
معنی محلول - جستجوی لغت در جدول جو
- محلول
- گداخته شده، حل و ذوب شده
- محلول ((مَ))
- حل شده، چیزی که در مایعی حل شده باشد
- محلول
- ماده ای که از حل شدن ماده ای دیگر در مایع به وجود می آید، حل شده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
محلوله در فارسی مونث محلول آبیده مونث محلول جمع محلولات
برآیند، فرآورده، دست آورد، دستاورد، برونداد
جای تنگ جای لغزنده، چست در نیاز
مبتلا به بیماری سل
حاصل، نتیجه، در کشاورزی حاصل زراعت، فرآورده
مفاد، معنی، در علم منطق دلالت شده، رهنمونی شده
بار، محموله، برداشته شده، حمل شده، تاویل و تفسیر شده
ویژگی کسی که غل و زنجیر به گردنش انداخته شده، بسته شده
پنبه ای که آن را از پنبه دانه جدا کرده باشند، حلاجی شده، پنبۀ زده شده
علیل، مقابل علت، در فلسفه آنچه چیز دیگر سبب آن باشد، نتیجه، بیمار
نمناک نمدار نمناک مرطوب
بار بر، خوش اسپ، گمان برده، پایسخن گزاره، پیام آگاهه بار برداشته شده به سر و به پشت، مرد بهره مند از سواری مرکبهای خوش رفتار، گمان کرده شده مظنون، تاویل شده تعبیر شده، خبر که در مقابل مبتداست مقابل موضوع جزودوم از قضیه حملی مثلا در انسان حیوان ناطق است انسان موضوع است و حیوان ناطق محمول جمع محمولات. یا محمول بضمیمه. (بالضمیمه) محمولی است که حمل آن بر موضوع مستلزم انضمام امری دیگر بموضوع باشد مانند حمل ابیض (سفید) بر جسم که نیاز بانضمام بیاض (سفیدی) بجسم دارد. در صورتی حمل ابیض بر جسم درست است که بیاضی بدان ضمیمه شده باشد و این نوع حمل را حمل غیر ذاتی هم گفته اند زیرا محمول منتزع از ذات موضوع نیست در مقابل خارج محمول که محمول منتزع از ذات موضوع است و حمل آن بر موضوع مستدعی ضمیمه شدن چیزی دیگر نیست مانند: انسان ممکناست که امکان منتزع از ذات انسان است این گونه محمولات را محمولات ذاتی گویند چنانکه نوع اول را محمولات عرضی هم گویند
موی سترده موی سترده
سوگند خورده
پنبه زده، پنبه که از پنبه دان بیرون کرده باشند، پنبه بریده
دوشیده دوشیده شده: و آن فعولی است بمعنی مفعول چنانکه رکوب بمعنی مرکوب و حلوب بمعنی محلوب
سرمه سای
درخت خرمایی که ریشه هایش فاسد شده باشد
حاصل شده، نتیجه، گرد آمده
مراد، مقصود، مفهوم، مقتضی
آزار جگر (گویش هراتی) باریک بیمار، اخته بر کشیده شده برآورده شده (شمشیر و جزآن)، یا سیف مسلول. شمشیر بر کشیده از غلاف شمشیر برهنه، کسی که بمرض سل گرفتار باشد، جمع مسلولین
بیمار و علیل و ناخوش و آزرده، رنجور
بندی به زنجیر کشیده، تشنه کسی که غل و زنجیر بگردن دستش بسته شده، سخت تشنه