معنی مجهل - جستجوی لغت در جدول جو

مجهل

لغت نامه دهخدا

مجهل

فرهنگ لغت هوشیار

مجهل

تصویری از مجهل — تصویر مجهل

فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مجهول — تصویر مجهول

نامعلوم، نادانسته، ناشناخته، در دستور زبان علوم ادبی ویژگی فعلی که فاعل آن معلوم نباشد، گمنام

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از مجال — تصویر مجال

فرصت، محل جولان، جای جولان کردن، جولانگاه
مجال دادن: فرصت دادن، وقت دادن
مجال داشتن: وقت داشتن، فرصت داشتن

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از مجلل — تصویر مجلل

بزرگ داشته، محترم، باشکوه، دارای شوکت و جلال

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از منهل — تصویر منهل

جای آب خوردن در راه، چشمه ای که مردم از آن آب بخورند

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از مجمل — تصویر مجمل

کلامی که معنی آن محتاج به شرح و تفصیل باشد، مختصر، کوتاه، مجملاً، به طور اجمالی

فرهنگ فارسی عمید

(مِ هََ لَ)

رجوع به مجهل شود

لغت نامه دهخدا

(مَ هََ لَ)

سبب نادانی و منه قولهم الولد مجهله. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). هر چیزی که علامت نادانی باشد و سبب نادانی. (ناظم الاطباء)

لغت نامه دهخدا

تصویری از مجهز — تصویر مجهز

تجهیز شده، آماده و مهیا شده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از منهل — تصویر منهل

جای نوشیدن آب آبخور آبشخور، جمع مناهل

فرهنگ لغت هوشیار

شکم نرم کننده، دوائی که رطوبات عروق و اعضا دیگر را بسوی امعا کشد و از روده بیرون کند، کار کن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از مجدل — تصویر مجدل

کوشک

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از مجلل — تصویر مجلل

دارای بزرگواری و قدرت و شوکت

فرهنگ لغت هوشیار

صحیفه حکمت و ادب، آنچه که همچون کتاب و مجله و رساله از اخبار و موضوعات و مقالات مختلف هفته یا پانزده روز یکبار و یا ماهی یکمرتبه طبع و نشر دهند

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از مجمل — تصویر مجمل

فراهم آورده و درهم کرده، کوتاه و مختصر زینت دهنده و آراینده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از مجهش — تصویر مجهش

آماده گریستن شونده، شتاباننده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از مجال — تصویر مجال

جولانگاه و محل و میدان و عرصه

فرهنگ لغت هوشیار

جمع مجهل، بیابان های بی نشانه، جمع جهل، نادانی ها جمع مجهل، جمع جهل

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از مجبل — تصویر مجبل

کوهنورد: به کوه رونده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اجهل — تصویر اجهل

نادان تر نادان تر جاهل تر ناآگاه تر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از مجهول — تصویر مجهول

نادانسته، ناشناس، ناشناخته

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از مجمل — تصویر مجمل

((مُ مَ))

مختصر، کوتاه

فرهنگ فارسی معین

تصویری از مجلل — تصویر مجلل

((مُ جَ لَّ))

باشکوه، عظیم

فرهنگ فارسی معین

تصویری از مجله — تصویر مجله

((مَ جَ لِّ))

مجموعه ای از مقالات گوناگون که به طور هفتگی یا ماهانه چاپ می شود

فرهنگ فارسی معین

((مَ لِ))

نام عید یهودیان که در روز 14 ماه آذار منعقد می شد و آن را «بوری» نیز خوانند

فرهنگ فارسی معین

تصویری از مجمل — تصویر مجمل

((مُ مِ))

تحسین کننده، ستاینده

فرهنگ فارسی معین

تصویری از مجهول — تصویر مجهول

((مَ))

ناشناخته، نامعلوم

فرهنگ فارسی معین

تصویری از مجهز — تصویر مجهز

((مُ جَ هِّ))

مهیا کننده اسباب، تجهیزکننده

فرهنگ فارسی معین

تصویری از مجهز — تصویر مجهز

((مُ جَ هَّ))

تجهیز شده، آماده

فرهنگ فارسی معین

تصویری از اجهل — تصویر اجهل

((اَ هَ))

نادان تر، جاهل تر

فرهنگ فارسی معین

تصویری از مجال — تصویر مجال

((مَ))

جولانگاه، فرصت

فرهنگ فارسی معین

تصویری از مجله — تصویر مجله

گاهنامه

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از مجلل — تصویر مجلل

پرنما، پرشکوه

فرهنگ واژه فارسی سره