معنی مجال - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با مجال
مجال
- مجال
- فرصت، محل جولان، جای جولان کردن، جولانگاه
مجال دادن: فرصت دادن، وقت دادن
مجال داشتن: وقت داشتن، فرصت داشتن
فرهنگ فارسی عمید
مجال
- مجال
- جَمعِ واژۀ مَجلَه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). رجوع به مَجلَه شود
لغت نامه دهخدا
مجال
- مجال
- جَمعِ واژۀ مَجَلَّه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به مجله شود
لغت نامه دهخدا