جدول جو
جدول جو

معنی مجهل

مجهل((مَ هَ))
بیابانی که نشانه ای در آن نباشد و مسافران راه به جایی نبرند
تصویری از مجهل
تصویر مجهل
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مجهل

مجهل

مجهل
درندشت بیابان بی نشانه بیابانی که نشانه ای در آن نباشد و مسافران راه بجایی نبرند جمع مجاهل
فرهنگ لغت هوشیار

مجهل

مجهل
ارض مجهل، زمین بی کوه و نشان که در آن کسی راه نیابد. تثنیه و جمع ندارد. (ازمنتهی الارب) (از آنندراج). زمینی که در آن کسی راه نیابد، بیابان بی کوه و نشان. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دشتی که در آن نشان راه گم و مجهول باشد. ضد مَعلَم. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ج، مجاهل. (یادداشت ایضاً) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

مجهول

مجهول
نامعلوم، نادانسته، ناشناخته، در دستور زبان علوم ادبی ویژگی فعلی که فاعل آن معلوم نباشد، گمنام
مجهول
فرهنگ فارسی عمید

مجال

مجال
فرصت، محل جولان، جای جولان کردن، جولانگاه
مجال دادن: فرصت دادن، وقت دادن
مجال داشتن: وقت داشتن، فرصت داشتن
مجال
فرهنگ فارسی عمید