جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مجهز

مجهز

مجهز
دارای امکانات و وسایل لازم، تجهیزشده، آماده، مهیا، آماده شده
مجهز
فرهنگ فارسی عمید

مجهز

مجهز
موت مجهز، مرگ شتاب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مرگ سریع. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

مجهز

مجهز
سازندۀ جهاز عروس و مرده و مسافر و غازی و مانند آن. (آنندراج) (از منتهی الارب). کسی که تجهیز می کند عروس و مسافر و مرده را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، کسی که مال التجارۀ فاخر به تجار دیگر دهد و روانۀ سفر کند. (از اقرب الموارد). کسی که بازرگانان را با جهاز یعنی متاع فاخر روانۀ سفر می کند یا خود با آن سفرمی نماید. (از محیط المحیط). و رجوع به مجاهز شود
لغت نامه دهخدا

مجهز

مجهز
تجهیزشده. آماده شده. مهیا، فرستاده شده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا