پرهیزنده دوری کننده آنکه از چیزی اجتناب کند دوری کننده احتراز کننده: و همت مبارک... از جمیع شهوات نفسانی و هوا حبس جسمانی محترز و مجتنب بوده. . ، جمع مجتنبین
پرهیزنده دوری کننده آنکه از چیزی اجتناب کند دوری کننده احتراز کننده: و همت مبارک... از جمیع شهوات نفسانی و هوا حبس جسمانی محترز و مجتنب بوده. . ، جمع مجتنبین
آن که کشد چیزی را ازجایی به جایی دیگر. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که می کشد چیزی از جایی به جایی خصوصاً بنده و ستور را برای فروختن. (ناظم الاطباء)
آن که کشد چیزی را ازجایی به جایی دیگر. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که می کشد چیزی از جایی به جایی خصوصاً بنده و ستور را برای فروختن. (ناظم الاطباء)
برکشیده. بیرون کشیده. استخراج شده. مستخرج. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و به سبب آنکه افاعیل این بحور گویی مستخرج و مجتلب است از اجزاءبحور دایرۀ مختلفه مفاعیلن از طویل و مستفعلن از بسیط و فاعلاتن از مدید، نام آن دایرۀ مجتلبه کردند. (المعجم چ دانشگاه ص 70). و رجوع به مادۀ بعد شود
برکشیده. بیرون کشیده. استخراج شده. مُستَخرَج. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و به سبب آنکه افاعیل این بحور گویی مستخرج و مجتلب است از اجزاءبحور دایرۀ مختلفه مفاعیلن از طویل و مستفعلن از بسیط و فاعلاتن از مدید، نام آن دایرۀ مجتلبه کردند. (المعجم چ دانشگاه ص 70). و رجوع به مادۀ بعد شود
دوردارنده کسی را از کاری و چیزی. (آنندراج) (از منتهی الارب). کسی یا چیزی که دور میشود و یا دور می دارد. (ناظم الاطباء) ، اسبی که کوزی ساقها دارد. (آنندراج) (از منتهی الارب). اسبی که ساقهای وی کوز باشد، کسی که اسب کتل و یا اسیر می برد. (ناظم الاطباء) ، آن که نسل شتران وی کم باشد، ضد میسّر. (از ذیل اقرب الموارد). خلاف میسر. (منتهی الارب ذیل یسر). و رجوع به میسر شود
دوردارنده کسی را از کاری و چیزی. (آنندراج) (از منتهی الارب). کسی یا چیزی که دور میشود و یا دور می دارد. (ناظم الاطباء) ، اسبی که کوزی ساقها دارد. (آنندراج) (از منتهی الارب). اسبی که ساقهای وی کوز باشد، کسی که اسب کتل و یا اسیر می برد. (ناظم الاطباء) ، آن که نسل شتران وی کم باشد، ضد مُیَسِّر. (از ذیل اقرب الموارد). خلاف میسر. (منتهی الارب ذیل یسر). و رجوع به میسر شود
پرده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، دروازه مانندی باشد که بالای آن برآمده عسل از زنبورخانه چینند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، پارو و آن بیلی باشد از چوب مانند شانۀ بی دندان که بدان گل بر کناره های حوض و راه کشت و مانند آن بردارند. (آنندراج) (منتهی الارب) (ازاقرب الموارد). پارو و بیل چوبین. (ناظم الاطباء)
پرده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، دروازه مانندی باشد که بالای آن برآمده عسل از زنبورخانه چینند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، پارو و آن بیلی باشد از چوب مانند شانۀ بی دندان که بدان گل بر کناره های حوض و راه کشت و مانند آن بردارند. (آنندراج) (منتهی الارب) (ازاقرب الموارد). پارو و بیل چوبین. (ناظم الاطباء)
کرانۀ زمین عجم که به زمین عرب پیوندد. (منتهی الارب) (آنندراج). آخرین جزئی که محدود می کند عربستان را و نیز سرحد عربستان با ممالک دیگر. (ناظم الاطباء). دورترین بلاد عجم به زمین عرب و نزدیکترین زمین عرب به زمین عجم. (از اقرب الموارد). نامی است برای بلادی که بین سواد عراق و سرزمین یمن واقع است. (ازمعجم البلدان). به اراضی بین سواد عراق و یمن یعنی به نجد و دهنا اطلاق می شود. (از قاموس الاعلام ترکی)
کرانۀ زمین عجم که به زمین عرب پیوندد. (منتهی الارب) (آنندراج). آخرین جزئی که محدود می کند عربستان را و نیز سرحد عربستان با ممالک دیگر. (ناظم الاطباء). دورترین بلاد عجم به زمین عرب و نزدیکترین زمین عرب به زمین عجم. (از اقرب الموارد). نامی است برای بلادی که بین سواد عراق و سرزمین یمن واقع است. (ازمعجم البلدان). به اراضی بین سواد عراق و یمن یعنی به نجد و دهنا اطلاق می شود. (از قاموس الاعلام ترکی)
دور شونده. دوری گزیننده. خلاف موءالف:... و استرضاء جوانب از موءالف و مجانب و اقارب و اباعد... و مناصح و مخالص و مماذق تمام به اتمام رسانید. (مرزبان نامه) ، (اصطلاح هندسی) خط مستقیمی را مجانب یک منحنی می گویند که چون نقطه ای بر روی منحنی حرکت کند و به سمت بی نهایت رود فواصل این نقطه از این خط مرتب کم شود و میل به صفر کند. توضیح آنکه دو خط منحنی می توانند مجانب هم باشند بر حسب آنکه فواصل نقاط واقع بر یکی از نقاط نظیرش واقع بر دیگری به سمت صفر میل کند در صورتی که این نقاط بر روی دو منحنی به سمت بی نهایت رود. (از فرهنگ فارسی معین)
دور شونده. دوری گزیننده. خلاف موءالف:... و استرضاء جوانب از موءالف و مجانب و اقارب و اباعد... و مناصح و مخالص و مماذق تمام به اتمام رسانید. (مرزبان نامه) ، (اصطلاح هندسی) خط مستقیمی را مجانب یک منحنی می گویند که چون نقطه ای بر روی منحنی حرکت کند و به سمت بی نهایت رود فواصل این نقطه از این خط مرتب کم شود و میل به صفر کند. توضیح آنکه دو خط منحنی می توانند مجانب هم باشند بر حسب آنکه فواصل نقاط واقع بر یکی از نقاط نظیرش واقع بر دیگری به سمت صفر میل کند در صورتی که این نقاط بر روی دو منحنی به سمت بی نهایت رود. (از فرهنگ فارسی معین)
دور شونده. (آنندراج). آن که پرهیز می کند و حذر می نماید. (ناظم الاطباء). کسی که برمی گرددو دست می کشد از کسی و یا چیزی. (ناظم الاطباء). دوری کننده و احتراز کننده. (از فرهنگ جانسون) ، جنب شده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تجنب شود
دور شونده. (آنندراج). آن که پرهیز می کند و حذر می نماید. (ناظم الاطباء). کسی که برمی گرددو دست می کشد از کسی و یا چیزی. (ناظم الاطباء). دوری کننده و احتراز کننده. (از فرهنگ جانسون) ، جنب شده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تجنب شود
بر کشنده جلب شده استخراج شده: و بسبب آنکه افاعیل این بحور گویی مستخرج و مجتلب است از اجزاء بحور دایره مختلفه... نام آن دایره مجتلبه کردند. جلب کننده کشنده
بر کشنده جلب شده استخراج شده: و بسبب آنکه افاعیل این بحور گویی مستخرج و مجتلب است از اجزاء بحور دایره مختلفه... نام آن دایره مجتلبه کردند. جلب کننده کشنده
دور شونده، دوری گزیننده، مقابل مؤالف، در هندسه خط مستقیمی را مجانب یک منحنی می گویند که چون نقطه ای در روی منحنی حرکت کند و به سمت بی نهایت رود، فواصل این نقطه از این خط مرتب کم شود و میل به صفر کند
دور شونده، دوری گزیننده، مقابل مؤالف، در هندسه خط مستقیمی را مجانب یک منحنی می گویند که چون نقطه ای در روی منحنی حرکت کند و به سمت بی نهایت رود، فواصل این نقطه از این خط مرتب کم شود و میل به صفر کند