معنی مجتنب - لغت نامه دهخدا
معنی مجتنب
- مجتنب
(مُ تَ نِ) - از چیزی دوری کننده. (غیاث) (آنندراج). دوری جوینده. دوری کننده. اجتناب کننده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). دورشونده از چیزی. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، پرهیزکننده. (آنندراج) (از منتهی الارب). آنکه پرهیز می کند از چیزی. (ناظم الاطباء). پرهیزنده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و همت مبارک بر حسن تدبیر آن مصروف و معطوف و از جمیع شهوات نفسانی... محترز و مجتنب بود. (تاریخ قم ص 4) ، گوشه گیرنده. (آنندراج) (از منتهی الارب). گوشه گیر. (ناظم الاطباء) ، جنب شده. (ناظم الاطباء). جنب شونده. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا