جدول جو
جدول جو

معنی مجنب

مجنب((مُ جَ نَّ))
دور کرده، پرهیز داده، آن بعد که یک پرده رد کرده باشد، مقابل طنینی، بقیه
تصویری از مجنب
تصویر مجنب
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مجنب

مجنب

مجنب
دور کرده دور رانده، پرهیز داده دور کرده پرهیز داده، آن بعد که یک پرده رد کرده باشد مقابل طنینی بقیه
فرهنگ لغت هوشیار

مجنب

مجنب
دوردارنده کسی را از کاری و چیزی. (آنندراج) (از منتهی الارب). کسی یا چیزی که دور میشود و یا دور می دارد. (ناظم الاطباء) ، اسبی که کوزی ساقها دارد. (آنندراج) (از منتهی الارب). اسبی که ساقهای وی کوز باشد، کسی که اسب کتل و یا اسیر می برد. (ناظم الاطباء) ، آن که نسل شتران وی کم باشد، ضد مُیَسِّر. (از ذیل اقرب الموارد). خلاف میسر. (منتهی الارب ذیل یسر). و رجوع به میسر شود
لغت نامه دهخدا

مجنب

مجنب
اسب کتل. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اسب یدک. (از اقرب الموارد). یدک. جنیبه. جنیبت. مجنوب. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، دور داشته. دور کرده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

مجنب

مجنب
کشیدن اسب را به پالهنگ. جَنَب. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

مجنب

مجنب
چیزی بسیار. (منتهی الارب) (آنندراج). بسیار و فراوان. (ناظم الاطباء). بسیار از خیر و شر. (از اقرب الموارد)
سپر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

مجنب

مجنب
پرده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، دروازه مانندی باشد که بالای آن برآمده عسل از زنبورخانه چینند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، پارو و آن بیلی باشد از چوب مانند شانۀ بی دندان که بدان گل بر کناره های حوض و راه کشت و مانند آن بردارند. (آنندراج) (منتهی الارب) (ازاقرب الموارد). پارو و بیل چوبین. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

مجنب

مجنب
کرانۀ زمین عجم که به زمین عرب پیوندد. (منتهی الارب) (آنندراج). آخرین جزئی که محدود می کند عربستان را و نیز سرحد عربستان با ممالک دیگر. (ناظم الاطباء). دورترین بلاد عجم به زمین عرب و نزدیکترین زمین عرب به زمین عجم. (از اقرب الموارد). نامی است برای بلادی که بین سواد عراق و سرزمین یمن واقع است. (ازمعجم البلدان). به اراضی بین سواد عراق و یمن یعنی به نجد و دهنا اطلاق می شود. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا

مجنب

مجنب
در باد جنوب درآینده. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). عرضه شده در باد جنوب، بیگانه و اجنبی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا