درنگ کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). - متوقف در امری، مردد در آن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). - متوقف شدن، درنگ کردن. در جائی ایستادن. - ، (در تداول بازار) ورشکسته شدن. از عهدۀ پرداخت تعهدات برنیامدن. - متوقف شدن کار یا کارخانه و جز اینها، تعطیل شدن آن. - متوقف کردن، بدرنگ واداشتن. در محلی وادار به ایستادن کردن کسی یا چیزی را. - متوقف کردن کار یا کارخانه و جز اینها، تعطیل کردن آن. ، ثابت مانده برچیزی. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ثابت. (آنندراج). ساکن و بی حرکت مانده و ایستاده و ثابت و استوار. (ناظم الاطباء). ایستاده. ساکن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، بازایستاده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد). متردد و دو دل و منتظر و نگران. (ناظم الاطباء) : و من ضعیف در موقف قصور و تقصیر واقفم و در منزل عجز متوقف و به قلت بضاعت و قصور صناعت معترف. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 16) ، چشم دارنده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). و رجوع به توقف شود
درنگ کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). - متوقف در امری، مردد در آن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). - متوقف شدن، درنگ کردن. در جائی ایستادن. - ، (در تداول بازار) ورشکسته شدن. از عهدۀ پرداخت تعهدات برنیامدن. - متوقف شدن کار یا کارخانه و جز اینها، تعطیل شدن آن. - متوقف کردن، بدرنگ واداشتن. در محلی وادار به ایستادن کردن کسی یا چیزی را. - متوقف کردن کار یا کارخانه و جز اینها، تعطیل کردن آن. ، ثابت مانده برچیزی. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ثابت. (آنندراج). ساکن و بی حرکت مانده و ایستاده و ثابت و استوار. (ناظم الاطباء). ایستاده. ساکن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، بازایستاده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد). متردد و دو دل و منتظر و نگران. (ناظم الاطباء) : و من ضعیف در موقف قصور و تقصیر واقفم و در منزل عجز متوقف و به قلت بضاعت و قصور صناعت معترف. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 16) ، چشم دارنده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). و رجوع به توقف شود