جدول جو
جدول جو

معنی متوقف - جستجوی لغت در جدول جو

متوقف
ایستاده، در یک جا مانده، کسی که بر چیزی درنگ کند، درنگ کننده، حیران، عاجز، درمانده
تصویری از متوقف
تصویر متوقف
فرهنگ فارسی عمید
متوقف(مُ تَ وَقْ قِ)
درنگ کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
- متوقف در امری، مردد در آن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- متوقف شدن، درنگ کردن. در جائی ایستادن.
- ، (در تداول بازار) ورشکسته شدن. از عهدۀ پرداخت تعهدات برنیامدن.
- متوقف شدن کار یا کارخانه و جز اینها، تعطیل شدن آن.
- متوقف کردن، بدرنگ واداشتن. در محلی وادار به ایستادن کردن کسی یا چیزی را.
- متوقف کردن کار یا کارخانه و جز اینها، تعطیل کردن آن.
، ثابت مانده برچیزی. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ثابت. (آنندراج). ساکن و بی حرکت مانده و ایستاده و ثابت و استوار. (ناظم الاطباء). ایستاده. ساکن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، بازایستاده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد). متردد و دو دل و منتظر و نگران. (ناظم الاطباء) : و من ضعیف در موقف قصور و تقصیر واقفم و در منزل عجز متوقف و به قلت بضاعت و قصور صناعت معترف. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 16) ، چشم دارنده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). و رجوع به توقف شود
لغت نامه دهخدا
متوقف
ایستاده
تصویری از متوقف
تصویر متوقف
فرهنگ لغت هوشیار
متوقف((مُ تَ وَ قِّ))
درنگ کننده، در یک جا ایستاده
تصویری از متوقف
تصویر متوقف
فرهنگ فارسی معین
متوقف
ایستاده، راکد، معطل، مقید، منوط، موکول، وابسته، تعطیل، توقف کننده
فرهنگ واژه مترادف متضاد
متوقف
توقّفٌ
تصویری از متوقف
تصویر متوقف
دیکشنری فارسی به عربی
متوقف
Halting
تصویری از متوقف
تصویر متوقف
دیکشنری فارسی به انگلیسی
متوقف
hésitant
تصویری از متوقف
تصویر متوقف
دیکشنری فارسی به فرانسوی
متوقف
interrompido
تصویری از متوقف
تصویر متوقف
دیکشنری فارسی به پرتغالی
متوقف
stockend
تصویری از متوقف
تصویر متوقف
دیکشنری فارسی به آلمانی
متوقف
przerywany
تصویری از متوقف
تصویر متوقف
دیکشنری فارسی به لهستانی
متوقف
прерывающийся
تصویری از متوقف
تصویر متوقف
دیکشنری فارسی به روسی
متوقف
зупинений
تصویری از متوقف
تصویر متوقف
دیکشنری فارسی به اوکراینی
متوقف
haltend
تصویری از متوقف
تصویر متوقف
دیکشنری فارسی به هلندی
متوقف
رکا ہوا
تصویری از متوقف
تصویر متوقف
دیکشنری فارسی به اردو
متوقف
interrotto
تصویری از متوقف
تصویر متوقف
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
متوقف
หยุด
تصویری از متوقف
تصویر متوقف
دیکشنری فارسی به تایلندی
متوقف
kusimama
تصویری از متوقف
تصویر متوقف
دیکشنری فارسی به سواحیلی
متوقف
止まった
تصویری از متوقف
تصویر متوقف
دیکشنری فارسی به ژاپنی
متوقف
停止的
تصویری از متوقف
تصویر متوقف
دیکشنری فارسی به چینی
متوقف
עצור
تصویری از متوقف
تصویر متوقف
دیکشنری فارسی به عبری
متوقف
interrumpido
تصویری از متوقف
تصویر متوقف
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
متوقف
duraklayan
تصویری از متوقف
تصویر متوقف
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
متوقف
terhenti
تصویری از متوقف
تصویر متوقف
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
متوقف
বিরতি
تصویری از متوقف
تصویر متوقف
دیکشنری فارسی به بنگالی
متوقف
रुकने वाला
تصویری از متوقف
تصویر متوقف
دیکشنری فارسی به هندی
متوقف
멈춘
تصویری از متوقف
تصویر متوقف
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متوقع
تصویر متوقع
کسی که از دیگری چیزی توقع دارد، توقع دارنده، خواهش کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متوقد
تصویر متوقد
برافروزنده، بر افروخته، فروزان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متوقی
تصویر متوقی
پرهیز کننده، آگاه و هوشیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متوقح
تصویر متوقح
زبردستی کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متوقد
تصویر متوقد
فروزان، برافروخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متوقع
تصویر متوقع
آرزو شده، مورد انتظار، منظور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متوقع
تصویر متوقع
((مُ تَ وَ قِّ))
امیدوار، چشم دارنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متوقد
تصویر متوقد
((مُ تَ وَ قِّ))
افروزنده، فروزان، نورانی
فرهنگ فارسی معین