طریق متقعقع، راه دور و دراز که رونده اش را کوشش تمام لازم آید. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، کوچ کرده با شور و غوغا و سفر دورودراز. (ناظم الاطباء) ، به زور خراج گیرنده از مسافر. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
طریق متقعقع، راه دور و دراز که رونده اش را کوشش تمام لازم آید. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، کوچ کرده با شور و غوغا و سفر دورودراز. (ناظم الاطباء) ، به زور خراج گیرنده از مسافر. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
متفقه در فارسی مونث متفق: همیو سازوار هماهنگ دانا نما، دانا دانشمند مونث متفق یا دایره متفقه دایره عروضی که دو بحر متقارب و متدارک از آن استخراج میشود. دایره متقارب. آنکه خود را فقیه معرفی کند، فقیه دانشمند جمع متفقهین
متفقه در فارسی مونث متفق: همیو سازوار هماهنگ دانا نما، دانا دانشمند مونث متفق یا دایره متفقه دایره عروضی که دو بحر متقارب و متدارک از آن استخراج میشود. دایره متقارب. آنکه خود را فقیه معرفی کند، فقیه دانشمند جمع متفقهین