- متقاصر
- کوتاه، کم ارتفاع، مقابل بلند
معنی متقاصر - جستجوی لغت در جدول جو
- متقاصر
- کوتاهی کننده باز ایستنده از امری اظهار کوتاهه نماینده جمع متقاصرین
- متقاصر ((مُ تَ ص))
- بازایستنده از امری، اظهار کوتاهی نماینده، جمع متقاصرین
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع متقاصر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
ویژگی دو نقطه که در دو طرف قطر یک کره باشند
هم منگ هم منگیا (منگیا منگ قمار)
گردنده، چکنده قطره قطره چکنده، دسته های پیاپی آینده
قطره قطره چکیده، دسته های پیاپی آینده
کوتاهی نمودن
خونبها گیر
پی در پی
همسان
درخواست کننده، خواستار
وانمودگر
گذشته، دیرینه، پیشین
تظاهر کننده، ظاهرساز
به هم چسبیده، متصل
به هم رسنده، به یکدیگرپیوسته
اتفاق افتاده در یک زمان، مصادف، در ریاضیات ویژگی دو شکل دارای تقارن نسبت به هم
پی در پی، ازپی هم پیاپی آینده، در علوم ادبی در علم عروض قافیه ای که میان دو حرف ساکن آن یک حرف متحرک باشد مانند مارا و یارا
دارای دشمنی و جنگ با یکدیگر، دشمن، در علم حقوق یک طرف دعوا در محاکمه
کسی که مجاب شده است، مجاب، بازنشسته
آنچه از چیز دیگر بگذرد و آن را قطع کند، در ریاضیات دو خط که به هم برسند و یکدیگر را قطع کنند، بریده بریده، مقطّع
کسی که عمداً کار و عمل خود را آشکار سازد
کسی که از دیگری خواهان چیزی یا انجام کاری است، آنکه از کسی طلب دارد، طلبکار
آنچه دو سو داشته باشد، دارای دو طرف، رو به رو، مقابل
کسی که خود را شاعر می پندارد و تظاهر به شاعری می کند
هراسان و گریزان، آنچه شنیدن آن مطبوع نباشد، ناخوشایند، ناخوش آهنگ
ویژگی کسی یا چیزی که با دیگری مغایرت و اختلاف داشته باشد، ضد هم، ناجور
کسی که اظهار دلیری و جسارت می کند، کنایه از گردنکش، طغیانگر
دشمن کینگر آنکه با دیگری دشمنی کند جمع متخاصمین
مژده دهنده
آنکه پیشی گیرد و بشتابد
هم سخن
نما گر کسی که عمل خویش را بقصد آشکار سازد: متجاهر بفسق جمع متجاهرین