جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با متواصل

متواصل

متواصل
پیوستگی کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). پیوسته و به یکدیگر بند کرده شده و پیوسته و متصل با دیگری. و رجوع به تواصل شود، رسیده، بیرون آمده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

متخاصل

متخاصل
گروبندنده بر تیراندازی. (آنندراج). با یکدیگر گرو بسته در تیراندازی. (ناظم الاطباء). و رجوع به تخاصل شود
لغت نامه دهخدا

متوایل

متوایل
بر یکدیگر ویل گوینده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به توایل شود
لغت نامه دهخدا

متواکل

متواکل
بر یکدیگر اعتماد کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). باور کننده و اعتماد کننده بر یکدیگر. (ناظم الاطباء). و رجوع به تواکل شود
لغت نامه دهخدا

متواصی

متواصی
یکدیگر را اندرز و وصیت کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). اندرز کننده و وصیت نمایندۀ به یکدیگر. (ناظم الاطباء) ، درهم پیوسته. گیاه روئیده به همدیگر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تواصی شود
لغت نامه دهخدا

متواصف

متواصف
وصف کننده چیزی. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تواصف شود
لغت نامه دهخدا