- متفائل (مُ تَ ءِ)
فال گیرنده. (غیاث) (آنندراج). فال گوینده و غیب گوینده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
معنی متفائل - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(مُ تَ ءِ)
لغت نامه دهخدا
کسی که بنام او فال میگیرند و تفأل میزنند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به مادۀ بعد شود
(مُ ءِ)
لغت نامه دهخدا
قاسم خاک فئال الارب). آنکه در بازی فئال خاک را قسمت کند. (ناظم الاطباء). بازی کننده فئال. و گویند:کما قسم الترب المفائل بالید. (از اقرب الموارد)
(مُ تَ ضِ)
لغت نامه دهخدا
همدیگر افزون آینده و افزون جوینده. (آنندراج) (از منتهی الارب). مشغول به مباحثه در بزرگواری و فضیلت و بر یکدیگر فزونی و برتری جوینده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تفاضل شود
(مُ تَ ءِ)
لغت نامه دهخدا
از ’ض ٔل’، باریک و خرد و حقیر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و رجوع به تضاؤل شود
(مُ تَ ءِ)
لغت نامه دهخدا
خواهنده چیزی را همدیگر. (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). مر یکدیگر پرسنده و خواهنده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تسأل و تساؤل شود
سستکار رو گردان از کار کسی که از کاری روی بر تابد و خود را بکار دیگر مشغول سازد
