گردآینده به بدی و بیراهی. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). گرد آمدۀ از محل های مختلف جهت ارتکاب فتنه و فساد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تغاوی شود
گردآینده به بدی و بیراهی. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). گرد آمدۀ از محل های مختلف جهت ارتکاب فتنه و فساد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تغاوی شود
کاملاً فرو برنده لقمه را در گلو. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، کسی که در مغاکی میرود برای قضای حاجت. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از فرهنگ جانسون)
کاملاً فرو برنده لقمه را در گلو. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، کسی که در مغاکی میرود برای قضای حاجت. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از فرهنگ جانسون)
نابود شونده بیهوده شونده از بین رونده باطل شونده: اصحاب ابو هاشم گویند مثل بمثل متحابط شود... توضیح در عربی تحابط نیامده و احباط بمعنی از بین بردن و باطل کردن و اعراض آمده ولی متحابط در فارسی استعمال شده
نابود شونده بیهوده شونده از بین رونده باطل شونده: اصحاب ابو هاشم گویند مثل بمثل متحابط شود... توضیح در عربی تحابط نیامده و احباط بمعنی از بین بردن و باطل کردن و اعراض آمده ولی متحابط در فارسی استعمال شده