جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با متطاول

متطاول

متطاول
گردن دراز، تکبر نماینده مغرور، غارتگر و چپاول کننده
متطاول
فرهنگ لغت هوشیار

متطاول

متطاول
گردن دراز. (آنندراج). کسی که گردن رابرای نگرستن چیزی دراز کند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، تکبر نماینده. (آنندراج). مغرور از تکبر و فیروز و مظفر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، بلند. (آنندراج). دراز و طویل. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) : پس یقین حاصل می شود که تواریخ چندان اقوام مختلف و ازمان متطاول مطلقاً محقق نتواند بود. (رشیدی). و رجوع به تطاول شود
لغت نامه دهخدا

متطاوع

متطاوع
فرمانبردار، سر به زیر فروتن مطیع فرمانبردار، فروتن
متطاوع
فرهنگ لغت هوشیار