- متطاول
- گردن دراز، تکبر نماینده مغرور، غارتگر و چپاول کننده
معنی متطاول - جستجوی لغت در جدول جو
- متطاول
- طویل، دراز
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فراگیر
گفت و شنود کننده، زبان دهنده
رایج، و معمول شدن
فرمانبردار، سر به زیر فروتن مطیع فرمانبردار، فروتن
گیرنده، خورنده گیرنده چیزی، خورنده جمع متناولین
مرسوم، ویژگی هنجاری که براساس آیین یا فرهنگ در یک جامعه رایج شده است، چیزی که از طرف والی یا حاکم به کسی داده می شود، جیره، مواجب
گیرندۀ چیزی، آنکه می گیرد، آنکه می خورد، تناول کننده، خورنده
Conventional
convencional
konventionell
konwencjonalny
традиционный
традиційний
conventioneel
convencional
conventionnel
convenzionale
पारंपरिक
konvensional
geleneksel
מסורתי
ตามประเพณี
প্রচলিত
تقليديٌّ
روایتی
دراز دستی یازستن بیداد ستم، گردنکشی، گرد نکشی کردن، دراز دستی کردنتعدی و گستاخی کردن، دراز دستی، جمع تطاولات