جدول جو
جدول جو

معنی متسوق - جستجوی لغت در جدول جو

متسوق
بازاری، بازرگان، سوداگر
تصویری از متسوق
تصویر متسوق
فرهنگ فارسی عمید
متسوق
بازاری بازار نشین، سودا گر مرد بازاری، خرنده و فروشنده سوداگر بازرگان
فرهنگ لغت هوشیار
متسوق
((مُ تَ سَ وِّ))
بازاریاب، بازار گرم کن
تصویری از متسوق
تصویر متسوق
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متجوق
تصویر متجوق
گرد آمده
فرهنگ لغت هوشیار
خواهان نما آرزومند نما بتکلف ظاهر کننده شوق خود را، آرزومند جمع متشوقین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متشوق
تصویر متشوق
مشتاق، آرزومند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسوق
تصویر تسوق
بازار جستن بازار جست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متسق
تصویر متسق
دارای نظم و ترتیب، در علوم ادبی متدارک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسوق
تصویر تسوق
بازار جستن و خرید و فروش کردن، بازارگرمی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متسق
تصویر متسق
ساماندار، هموار دارای نظم و ترتیب، مستوی، بحر متدارک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متوق
تصویر متوق
سخت آرزومند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسوق
تصویر تسوق
((تَ سَ وُّ))
بازاریابی کردن، بازارگرمی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متسق
تصویر متسق
((مُ تَّ س))
دارای نظم و ترتیب
فرهنگ فارسی معین