جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با متشوق

متشوق

متشوق
خواهان نما آرزومند نما بتکلف ظاهر کننده شوق خود را، آرزومند جمع متشوقین
فرهنگ لغت هوشیار

متشوق

متشوق
به تکلف ظاهر کننده شوق را و آرزومندی نماینده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آرزومند و مشتاق. (ناظم الاطباء). و رجوع به تشوق شود
لغت نامه دهخدا

معشوق

معشوق
مرد موردعلاقۀ یک زن، دلبر، محبوبه، در تصوف خداوند، دوست داشته شده
معشوق
فرهنگ فارسی عمید

متسوق

متسوق
بازاری بازار نشین، سودا گر مرد بازاری، خرنده و فروشنده سوداگر بازرگان
فرهنگ لغت هوشیار