معنی متسور - جستجوی لغت در جدول جو

متسور(مُ تَ سَوْ وِ)

لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مکسور — تصویر مکسور

کلمه ای که دارای حرکت کسره باشد، کسره داده شده، شکسته شده

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از متصور — تصویر متصور

تصور شده، گمان شده

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از متسوق — تصویر متسوق

بازاری، بازرگان، سوداگر

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از متنور — تصویر متنور

روشن شده، روشنایی یابنده

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از میسور — تصویر میسور

میسر، امکان پذیر، ممکن، شدنی

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از متهور — تصویر متهور

بی باک، بی پروا، بی ترس، دلیر، پردل

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از مستور — تصویر مستور

پوشیده، درپرده، دارای پوشش، پاک دامن، عفیف

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از متصور — تصویر متصور

کسی که صورت چیزی را در خیال خود مجسم می کند

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از میسور — تصویر میسور

آسان کردن، سهل شدن

فرهنگ لغت هوشیار

پراکنده متفرق، در نا سفته مقابل در منظوم در نظیم، کلام غیر منظوم نثر، شب بوی هراتی منسور. یا منثور اصغر. شب بوی زرد. یا منثور بری. شب بوی سلطانی. یا منثور لیلی یکی از اقسام شب بوست

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از مکسور — تصویر مکسور

شکسته شده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از معسور — تصویر معسور

دشوار، سخت

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از مستور — تصویر مستور

پوشیده شده، نهانی، در پرده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از محسور — تصویر محسور

دریغ خورنده، خیره چشم

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از متنور — تصویر متنور

شید یاب، شید ور (شید نور) روشنی یابنده دارای نور

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از متهور — تصویر متهور

دلیر و بیباک، بی پروا، گستاخ، جسور

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از متشور — تصویر متشور

شرمنده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از متئور — تصویر متئور

فرانسوی شخانک

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از متجور — تصویر متجور

افتاده، نابود از میان رفته، بر پهلو خفته

فرهنگ لغت هوشیار

تصور کننده و صورت چیزی را در ذهن خطور دهنده، کسی که تصور میکند و دریافت می نماید

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از متحور — تصویر متحور

شتاب و زود، خشمناک

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ماسور — تصویر ماسور

گرفتار و محبوس، اسیر

فرهنگ لغت هوشیار

بازاری بازار نشین، سودا گر مرد بازاری، خرنده و فروشنده سوداگر بازرگان

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از متسفر — تصویر متسفر

گشت و گذار کننده راهی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از متسخر — تصویر متسخر

حقیر و خوار شمرنده، استهزاء کننده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از متسار — تصویر متسار

راز گوینده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ماسور — تصویر ماسور

گرفتار، محبوس، کسی که به احتباس بول مبتلی است

فرهنگ فارسی معین

تصویری از متهور — تصویر متهور

((مُ تَ هَ وِّ))

بی پروا، دلیر

فرهنگ فارسی معین

تصویری از متسوق — تصویر متسوق

((مُ تَ سَ وِّ))

بازاریاب، بازار گرم کن

فرهنگ فارسی معین

تصویری از متصور — تصویر متصور

((مُ تَ صَ وِّ))

تصور کننده، خیال کننده

فرهنگ فارسی معین

تصویری از محسور — تصویر محسور

((مَ))

دریغ خورنده، خیره چشم

فرهنگ فارسی معین

تصویری از متنور — تصویر متنور

((مُ تَ نَ وِّ))

روشنی یابنده، دارای نور

فرهنگ فارسی معین

تصویری از معسور — تصویر معسور

((مَ))

دشوار

فرهنگ فارسی معین

تصویری از مستور — تصویر مستور

((مَ))

پوشیده، پنهان

فرهنگ فارسی معین