- متسافح(مُ تَ فِ)
زناکار و زناکننده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تسافح شود
معنی متسافح - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(مُ تَ وِ)
لغت نامه دهخدا
نیکوکار و منعمی که گاه از این دست ببخشد و گاه از آن دست. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تراوح شود
(اِ)
لغت نامه دهخدا
شمشیر از نیام برکشیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). شمشیر ازغلاف بیرون آوردن. (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، گونه ای روی برگشتن از ترس یا از اندوه. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). تغییررنگ از ترس یا اندوه یا ریبت. (از اقرب الموارد)
(مُ تَ فِ)
لغت نامه دهخدا
هم دیگر همراه شونده در سفر. (آنندراج). رفیق و همراه سفر. (ناظم الاطباء). و رجوع به ترافق شود
(مُ تَ فِ)
لغت نامه دهخدا
هم دیگر دست گیرنده. (آنندراج). دست هم دیگر را گیرنده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). و رجوع به تصافح شود
(مُ تَ مِ)
لغت نامه دهخدا
آسانی کننده همدیگر. (آنندراج). مهربان و شفیق با یکدیگر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به تسامح شود
(مُ تَ فِ)
لغت نامه دهخدا
ددان برجهنده. (آنندراج). سباع برجهنده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تسافد شود
این واژه در فرهنگنامه های تازی نیامده جفت پذیرنده جفت پذیرنده. توضیح صیغه تشافع در قوامیس معتبر عربی نیامده
متاسفه در فارسی مونث متاسف: افسوسمند دریغا گوی اندوهزده مونث متاسف جمع متاسفات
برابر شونده با هم، برابر، یکسان، مساوی
متساوی الاضلاع: شکلی دارای ضلع های برابر، الزاویه مثلثی دارای زاویه های یکسان، الساقین مثلثی دارای دو ساق برابر
متساوی الاضلاع: شکلی دارای ضلع های برابر، الزاویه مثلثی دارای زاویه های یکسان، الساقین مثلثی دارای دو ساق برابر
زناکار، زانی
متضاد: زانیه
متضاد: زانیه